خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

چه بلائی ...

وای وای وای نمی دونین که چی شده بود ! یعنی یه اشتباهی کردم که خدائی خودمم توش موندم ! هیچی دیگه دم بریده ام رو از خودم ناراحت کردم ، فک کنم پریشب صدای گریش رو می شنیدم ! خیلی ناراحت شدم ! اینقدر داغون بودم که سر زدم به کمربندی ( نه بیابون ؛ البته بیابونم می شه گفت ) طوری ناراحت بودم و غصه می خوردم که متاسفانه یا خوشبختانه یه تصادف کوچیک هم داشتم ! با یه موتوری اما خب فرار کردم ! منم خوبم و زنده ، مطمئن باشین زنده ام ! اما خدا رو شکر به خیر گذشت ! اینجا باید تشکر ویژه و اینا بکنم از شنگول ، خواهر خوشگل و مهربون من و دم بریده که خیلی دوسمون داره و کمکمون می کنه همیشه ! و تشکر خیلی خیلی خیلی ویژه تر از دم بریده مهربونم که منو بخشید !

پ.ن : ببخشید که بعد از مدت ها اومدم و نوشتم ؛ باور کنین اینترنت معمولی هم دیگه مسخره بازیش گرفته قطع و وصل می شه ...

ها ها ها ها ها ...

امروز خر کیفم شدید ! با دم بریده ام صحبت کردم و کلی دلم واسه صداش تنگ شده بود ! وای جای من بودین نمی دونم چقدر خوشحال می شدین ! ده روز بود باهاش صحبت نکردم . نمی دونین امروز چقدر بهم خوش گذشت به خدا حتی برای چند دقیقه که صداش رو شنیدم چه حس خوبی بهم دست داده ! مریض بودم اما مریضی رو فراموش کردم و همش دارم به صداش گوش می دم که توی سرم می چرخه و بازتاب داره . خدایا شکرت که اگه ناراحتی هم پیش اومد اما تونستیم با هم دیگه حرف بزنیم ! می دونم لطف تو بود که دیدی چقدر حالم بده ! مرسی خدا جونم ، دوست دارم ...

واسه اون نوشت : خیلی مهربونی عزیز جونم که دیدی ناراحت شدم زودی با اینکه نمی تونستی زنگیدی ...

پ.ن : در خوشحالی من سهیم باشین دوستای خوبم ! کرم خبیث ، کُپُل بانو ، سحر خانوم ، خانوم گل ، بهزاد و ...

خصوصی ( اسم خودت ... )

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عاشقی بد دردیه ...

عاشقی بد دردیه خدا گرفتارش شدم ... . باورت می شه ؟ دلم نمی خواست گرفتار دردی بشم که نمی تونم تحملش کنم اما ... . چه درد شیرینی داره این عشق ! اما عذاب آوره ؛ خیلی داغونم به خدا ، شماها هیشکدومتون عاشق شدین ؟ ببینین این عشقای الکی بچگونه نه ! اون عشقی که هم از روی عقل و هم احساس ! من عاشق شدم ، عشقی که دارم عشق واقعیه ؛ عاشق شدم طوری که اصلاً نمی تونم دوری عشقم رو تحمل کنم ؛ دارم از نبودش دق می کنم و هیچ چیزی رو جز اسم اون ، نگاهش ، خنده هاش ، رفتارش مخصوصاً چشماش نمی بینم . وای خدا جونم نمی دونی چه جسی داره وقتی توی چشماش نگاه می کنم ؛ انگار یه دنیای دیگست توی چشماش ! دلم می خواد توی دنیای چشماش گم بشم ! خدایا چه زیبائی ! فک نمی کردم عاشق کسی بشم به این شکل و اینطور ! خیلی ستمه اما عاشق شدم ! عاشق کسی شدم که می دونم واسه با اون بودنم باید خیلی تلاش کنم و درد بکشم ؛ اما می خوام عاشقش بمونم ، واسه داشتنش تلاش کنم و بخوام بدستش بیارم . تمام امیدم شده و همش توی ذهنم داره می چرخه ! هیچی جز اون رو نمی بینم . یه روز باهاش صحبت نکنم انگار دارم می میرم ، به حرف زدن با اون نیاز دارم ! خدایا چرا منو عاشقم کردی ؟ آها یادم اومد ! یادمه همیشه دعا می کردم خدایا زندگی منو اونطوری رقم بزن که می دونی درسته . ای شیطون ، عاشقم کردی ؟ قربونت برم که اینقده بزرگ و ماهی خدا ...

داره دلم بی تو توی سینه واسه دلت پر می زنه ... نه نمی ارزه بی تو بمونم روزای آخر منه
واسه یه لحظه با تو بودنم حاضرم حتی بمیرم ... از خدا من فقط اینو می خوام بازم دستاتو بگیرم

دردی دارم می کشم که این روزا کمی واسم سنگین شده ! راستش یه چیزائی فهمیدم که کمی ناراحتم کرده ! اوهوم شاید درست حدس زدین ؛ عشقم توی عشق بین من و اون دچار دو دلیه ! نمی دونه عاشقم شده یا نه ! همش می ترسه ؛ ریسک نمی کنه ! این نشونه عاشق نشدنشه ! به قول دوستم احسان ، عشق عین یه بازیه اما بازی شیرین ! داری سر این بازی ریسکی رو می کنی که 2 گزینه داره ! یا خوشبخت می شی یا بدبخت ! نه اصلاً فکرشم نکنین که من توی این فکرم که بازی رو ببازم ! اصلاً اهل باخت نیستم ! من یا بازی رو شروع نمی کنم یا اگه شروع کردم مطمئنم که اون بازی رو می برم ؛ مخصوصاً این بازی که اسمش عشقه و منم واقعاً عاشق شدم ! دارم از تو آتیش می گیرم ؛ اما دوست دارم . طرف دوم بازی روزگاره ! قسم خوردم که توی زندگیم همیشه درست کار بازم و صادق ! به نظر شماها این بازی به نفع روزگاره یا من ؟!

واسه اون نوشت : ازم پرسیدی چیکار کنم ؟! عاشقم شو ، اگه نشی عاشقت می کنم ! کم نیستن از ما بهترون اما از ما بهترون از من ...

پ.ن : واسم دعا کنین ... اگه دوسم دارین ...

یکی هست ...

یکی هست که هنوز تو تموم دنیاشی ... تو خودش زندونیه اگه نباشی
حالا این گوشه تنها یاد وقتی می افتم ... دوست داشتم و هرگز نمی گفتم
من با خیالت خوشم ... رویاهامو می کشم
داره دلم بی تو توی سینه واسه دلت پر می زنه ... نه نمی ارزه بی تو بمونم روزای آخر منه
واسه یه لحظه با تو بودنم حاضرم حتی بمیرم ... از خدا من فقط اینو می خوام بازم دستاتو بگیرم
باز دوباره خیال تو منو دیوونه کرده ... کاش که یکی بیاد بگه عشق من بر می گرده
خیلی وقته تو دلم کسی جائی نداره ... مث اون روزی که تو رفتی داره بارون می باره
تو رو کم دارم این روزا ... داره دیر می شه بیا
داره دلم بی تو توی سینه واسه دلت پر می زنه ... نه نمی ارزه بی تو بمونم روزای آخر منه
واسه یه لحظه با تو بودنم حاضرم حتی بمیرم ... از خدا من فقط اینو می خوام بازم دستاتو بگیرم

پ.ن اول : تقدیم به عشق عزیزم ...
پ.ن دوم : سال نوتون مبارک دوستای خوبم ...