خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

عجیب بود ...

یعنی بگم خودمم باورم نمی شد چی شده بود به خدا حق دارم ! چند روز قبل دیدم شرکت ها یکی به یکی دارن می گن دفاتر فروشمون قطع شدن ! نمی دونم چه اتفاقی افتاده بود ، هر چی چک می کردم می دیدم مشکل از سرور های شرکت نیست و هر مشکلی هست مربوط می شه به دفاتر . دیگه نمی دونستم چطوری باید این مدیرای دفاتر و متصدی هاش رو تحمل کنم . جواب هیچکدومشون رو نمی دادم و حتی وقتی که زنگ می زدن گوشیمو می گذاشتم روی سکوت ( Silent نگین نمی فهمه ) !
ظهری مجبور شدم به خاطر چک کردن یکی از دفاتر برم به مرکز اصلی شهر و گفتم به بقیه هم سر می زنم . طبق معمول همیشه رفتم به دفتر شرکتی که اول می رم اونجا . وقتی چکش کردم دیدم مشکلی نیست و همه چیز در ظاهر طبیعیه ... ای خدا یعنی چه اتفاقی افتاده که همه ی دفاتر فروش با هم قطع شدن . شک من رفت به اینترنت و زنگ زدم به سرور شایان که مشکل داره تمام دفاتر فروش اول مدرس ما ، لطفاً مشکل رو بررسی کن . رفتم دفتر کارم به بقیه دفاتر هم گفتم مشکل سراسریه . چند دقیقه نشده بود رسیده بودم به دفتر که رئیس شایان زنگ زد و گفت چی می گی مشکل از منه ؛ سرورات مشکل دارن و همه آدرس های اتصال به سرور ( نه Ping شدن به سرور ) رو Block کرده و مشکل دارن . چند تا از دفاتر رو بررسی کردم همین مشکل رو داشتن .
من خیلی سر در گم شده بودم ، یعنی چطوری می شه سرور هائی که مشکل نداشتن یه دفعه ، اونم همگیشون با هم با مشکل برخورد کنن و مسدود بشن ...
راستش شب مهمون بودیم و بازم چندین نفر دیگه زنگ زدن اما جوابشون رو ندادم . ساعت 11 اومدم خونه و نشستم پای سیستم خودم . وصل شدم یکی به یکی به سرور ها و بررسیشون کردم . مشکل ظاهری نداشت مگر توی کد نویسی Apache که یه بخشیش حذف شده بود . نمی دونم چرا و به چه دلیل اما تا تونستم بررسیشون کردم و کدش رو پیدا کردم و دوباره نوشتم . دیگه سر درد گرفتم چون واقعاً گیج کننده شده بود ، اعصابم رو به هم ریخته بود . سیستمم رو خاموش کردم اما سرور رو Config کرده بودم و حتی چند تا رو ریست کردم ...
صبح رفتم به محل کارم و دوباره رفتم چک کنم چرا اینترنتشون مشکل داره . کد ها رو بررسی کردم و دسترسی به اونا رو با 78.38 دوباره Config کردم و وقتی آدرس رو زدم دیدم بالا اومد . خیلی خوشحال شدم و گفتم مشکل حل شده . و واقعاً حل شده بود چون دفاتر همین مشکل رو داشتن و بالاخره درست شدن ... اما غیر از دو دفتر دیگه . یکیشون که 3 تا دفتر جداگانه در محل های مختلف دور از هم داشت که وقتی دیدم فهمیدم من یه اشتباه کردم که اینا همگیشون قطعه ! هیچکدوم از دفاتر اینترنتشون با 78.38 شروع نمی شه . این دلیل شد تا من دوباره سرور رو Config کنم و مشکل حل بشه ...
خیلی واسم جای سوال شده بود و به خودم گفته بودم « اگر نتونم این مشکل رو بر طرف کنم دیگه حرفی از پشتیبانی و سرور و اینا نمی زنم » اما خب بالاخره درست شد ...
نمی دونم چقدر می تونید من رو درک کنین که توی این همه گیری ویری برای آمار ، سیستم ها ، کار های محل کار خودم ، سرور ها ، امتحانات و ... چطوری می تونین همگی رو با هم جواب بدین . و البته اینم یادم رفت بهتون بگم که برای هر کدوم از اینا ، یکی که نه ، چند نفر همش بهتون زنگ بزنن و روی اعصاب باشن چه حالی می شین ؟!
پ.ن اول : اینا رو نگفتم که دلتون واسم بسوزه یا اینکه بگین چقدر کار می کنه یا ... اینا یه بخشی از اتفاقاتی هستن که واقعاً واسم می افتن و من فقط می نویسم . اینکه شما لطف می کنین و میاین می خونین ( که افرادش خیلی محدودن و فقط به کرم خبیث ، سحر خانوم ، کُپُلی ، بهزاد ، ماریه ، خانوم گل ختم می شه ) من از شما سپاسگزارم ...
پ.ن دوم
: اینا واسم در مقابل به اون چیزی که من و پرستو می خوایم واسم هیچه ! دعا کنین همه چیز زودتر حل بشه  شرکت خودم رو هفته دیگه افتتاح کنم ...

توی حیطه کار ...

می دونین اتفاقائی که واسه من می افته خیلی جالبه ! چرا نمی شه من یه روز عین بچه ی آدم برم سر کار ؟ این بیچاره کرمولی ( کرم خبیث دوستم ) می گفت رامین در آینده با همکاراش خوب می شه و فلان و اینا ! اما کوش ؟! چرا اینطوری شده پس ؟ نکنه این اتفاقائی که واسه منم می افته مث اینه که می گن : « بعد از هر سختی آسانیست » ؟! هان ؟ یعنی امکانش هست ؟!
راستش توی این مدت گذشته اتفاقای زیادی افتاد که همش که نه هیچیش به نفع من نبود و بدتر باعث افروخته شدن و ناراحتی من می شد ! نمی دونستم باید چیکار کنم و حتی از سر کارم زدم بیرون و دیگه نمی خواستم برم بیرون ...
راستش یه راهی پیدا کردم که بتونم نرم افزار شرکت ها رو که به صورت سرور داده می شه ، دوباره خودم نصبش کنم و نیازی نباشه بفرستم تهران ! خب یه حقیقته ، چرا کاری رو که خودم می تونم انجامش بدم بفرستم دست یه فرد دیگه که پولش رو اون بزنه به جیب ؟ مگه من همین کار رو اینجا انجام نمی دم ؟! پس می بینین حق خودمه که این پول رو بگیرم ؟
شانس بد یه روز به من زنگ زدن که سرور شرکت بالا نمیاد . منم با عجله خودم رو رسوندم پاش و کارای ابتدائی رو انجام دادم و بعد از 5 دقیقه متوجه شدم کلاً سرور بالا نمیاد که بخواد نرم افزار شرکتشون باز بشه ! هیچی آستین زدم بالا و متوجه شدم فایل های اجرائی ویندوز سرور کاملاً از بین رفته ( دلیلش رو نمی دونستم ) . تمام تلاشم رو کردم که بتونم سیستم رو بالا بیارم اما متاسفانه ...! هیچی دیگه ، سریع هارد اول رو باز کردم و هارد دوم رو جایگزین کردم ! به این خیال که Backup روی هارد دوم هست و می تونم اطلاعات رو بر گردونم . وقتی رفتم برای برگردوندن اطلاعات متوجه شدم 10 روز پیش هارد دوم از کار ایستاده و کابلش قطع شده و پشتیبان گیری انجام نمی شده ! اینقدر داغ کردم که دلم می خواست سیستم رو بکوبونم تو سر مدیرعامل شرکت و پسرش ! ( چرا پسرش ؟! راستش 10 روز قبل پسرش اومده بود از من رمز امنیتی سرور رو می خواست که بتونه سیستم رو به صورت بیسیم شبکه کنه و من مخالفت کردم ! رفته بود تمام وسایل رو بهم ریخته بود و درب سرور رو هم باز کرده بود ) . هیچی بهشون گفتم فعلاً با این کار کنین اما حواستون باشه اطلاعات 10 روز قبلتون نیست ! تا تونستم به اینا بفهونم که اطلاعات نیست به چه دلیلی پیر شدم خدائی ! هیچی سریع هارد رو بردم خونه و نرم افزار رو از همون طریقی که گفتم بهتون نصب کردم و براشون سریع آوردم ( فک کنم 2 یا 3 ساعته ) ! وقتی آوردم فهمیدم هارد دومشون هم از کار افتاد و تمام سرورشون خوابید . خدا رو شکر که هارد اولشون رو درست کرده بودم ! سریع هارد رو جایگزین کردم و هارد دومشون رو باز کردم و بردم نرم افزار رو روی سیستم ریختم و بعد از چند روز آوردم و جایگزین کردم . وقتی دیدم خدائی واسم زحمت داشت و نصب نرم افزار هزینه نصبش نزدیک 60000 تومان می شد ، براش فاکتور کردم و بردم و با تمام هزینه ها نزدیک به 150000 تومان می شد . نمی دونین مرتیکه اومد بالا توی دفتر کار و که چرا من پول بدم و این چرت و پرتا ! من کمی بحث کردم و گفتم بره پائین . بعد از چند دقیقه دیدم یه شماره از تهران زنگ زد بهم و فهمیدم مهندس ت.ص بود ! می دونین مدیر عامل شرکت رفته بود بهش گفته بود آئین هارد های سیستم من رو سوزونده و روش نرم افزار ریخته و گفته اینقدر پول ! دلم می خواست برم پائین با مشت بکوبم توی صورتش که عینکش به صورتش بشه لنز ! مرتیکه احمق ، خب نمی فهمی همینه دیگه ! هیچی منم زدم از دفتر بیرون و گفتم که اینا دیگه ارزش کار کردن ندارن اما ... خب به خاطر حرف های بابام برگشتم سر کار و حرفی نزدم و دیگه بحثی هم نکردم ! یا یارو اومده به خاطر 15000 تومان به خدا قسم ، اومده می گه آئین چرا اینجا حقوق می گیره ! آخه مرتیکه بی شرف ، برگردوندن اطلاعات و نصب نرم افزاری که خودتون بهم ریختینش واسه من وقت گیره و هزینه داره ، خب بی خود کردی خرابش کردی ! غیر اینه ؟!
قرار بود که بابا برن و توی جلسه هیئت مدیره در مورد این وضعیت من صحبت کنن و این چیزا اما خب رئیس اومد و گفت حقشه و باید بقیه رو توجیح کنین و متوجه بشن که این قضیه کاملاً فرق داره !
نمی دونین چه اوضاع بدی دارم بعضی اوقات که اینقدر دلم می خواد سرم رو بکوبم توی دیوار ! اعصاب واسه من نگذاشتن ! سر صبح به خدا اگه دروغ بگم ، خدائی خوابم میاد و با هزار زحمت خودمو بیدار می کنم که بیام سر کار یهو نرفته سر کار دارم از دور میام ، صدا می زنن که آئین بیا اینجا که مثلاً سر سیستممون کجه یا تهش ! دلم می خواد سرشون رو بگیرم بکنم توی مانیتور سیستمشون که اینقدر بی خودی من رو صدا نکنن و اعصاب من رو بهم نریزن !
چند روز پیاپی درگیر اتصال یه دفتر فروش به سرور بودم ! یه دفعه رفتم سیستمشون کلاً خراب بود و بالا نمی اومد ؛ دفعه بعدش که رفتم می بینم اینترنتش قطعه ! ای بابا اینا رو خب چرا درست نمی کنین و بعد خبرم نمی کنین ؟! اولاً اینترنت به من ربطی نداره و مربوط به شخص دیگه ایه که باید به اون بگین بیاد درستش کنه ! ( حالا نزدیک خدا بدهی دارن به همون یارو ) . نمی دونین تا این رو وصل کردم به پایانه مرکزی چه دردسرائی کشیدم خدائی !
چند روز پیش هم اومدن تمام رمز های امنیتی یک شرکت رو از من گرفتن و منم با کمال میل بهشون دادم ! همین الان پیگیر شدم ببینم وصل شده یا نه اما می بینم بعد از گذشت دو روز هنوز نتونستن اینترنتش رو وصل کنن ! تا ببینیم این پسر آقای ا.س می تونه با مدرک کامپیوتری که داره کار این شرکت رو راه بندازه یا باز دوباره می فرستنش پیش خودم !
راستش بعضی وقت ها شیطونه می ره توی جلدم که بیخیال وصل شو به سرور ، چند تا فایل رو حذف کن ازشون یه پول گنده جدا کن تا بفهم دنیا دست کیه ! اما به خدا من خیلی رو پولی که می خورم و دارم بدست میارم حساسم و پول حروم دوست ندارم بیاد توی زندگیم . دلم می خواد راضی باشم خودم وقتی پولی دستم می رسه ...
آهان راستی یه خبری هم از آقای ع.ن بهتون بدم که ببینین این مرد چقدر باهوشه ( برعکس ) ! رفته به یکی از متصدی هاش گفته برین بگین آئین بیاد کارش دارم واسه اینترنت ! رفتم می بینم یه یارو وایساده پای سرورش و داره مودم تنظیم می کنه ! رفتم می بینیم می گه که واسه فروش آنلاین مشکل دارم و توی سایت تنظیم نمی شه ! از یارو پرسیدم اینترنتی که دارین از کجاست ؟! می گه شاتل ! بعد گفتم IP Valid Static هستش دیگه ؟! یارو گفت نه ؛ مگه باید IP Valid باشه ؟! خندیدم و گفتم وقتی این سرویس رو دادین بیاید سراغ من ...! رفته بود از این اینترنت های 18000 تومانی واسه سرورش خریده بود که مثلاً فک کرده بود خیلی زرنگه و ما بهش اینترنت انداختیم ! الان معلوم نیست ماهیانه به شاتل چقدر قراره بده برای همین سرویسش . آخرین قیمت که می گفتن نزدیک به 80000 تومان در صورتی که شرکتی که ما معرفی کرده بودیم ، 45000 تومان می گرفت ماهیانه اونم قسطی ...
پ.ن : ببخشید فکر کنم چند جائی خیلی بی ادبی کردم ! به بزرگواریتون ببخشید ...

ناسپاس ...

یعنی به شّر این شرکت ها موندم به خدا ! از یه طرف وقتی می بینن دستشون به جائی بند نیست دست و پام رو می بوسن که درست کنم کارشون رو و وقتی یه کمی می گذره یهو می شن عین سگ و پاچه من رو می گیرن ! نمی دونم چطوری باید برم سر کار با پاچه های شلوار بالا یا عادی !
تقریباً فکر کنم اوایل سال بود که سیستمی از یه شرکت اومد واسم که نزدیک به 30000 تومان هزینه داشت و منم فاکتورش کردم و واسه شرکت ارسالش کردم ! تقریباً یک ماه نگذشته بود گفت که ما CD های نرم افزارمون رو می خوایم و به ما بدین ! با صحبت کردن و اینا تصمیم گرفتیم CD های شرکت رو بهشون بدیم و دیگه کار به کارشون نداشته باشیم ! 3 ماه پیش دیدم آمار ارسالی این شرکت ایراد داره و من هر کاری که کردم دیدم نه این یه مشکل اساسی داره ! متوجه شدم که نرم افزار شرکت رو عوض کردن و نرم افزار قدیم رو استفاده می کنن و این شده دلیلی که شرکت آمارش رو درست نمی فرسته ! به اداره کل گزارش کردم و اون ها هم پیگیر شدن ! گذشت و شد 2 هفته پیش که دوباره CD ها رو به درخواست خودشون واستون می فرستادم . چند روز پیش مدیر شرکت زنگ زده به من که هر کاری می کنم نرم افزار اتوبوسی شرکت رو نمی تونیم نصب کنیم ! مهندسی آوردیم اینجا اما نمی تونه نصب کنه ! شما راهنمائیش کنین . با مهندسه صحبت کردم و دیدم تمام مراحلی که می ره درسته اما ... . هیچی سیستم رو فرستادن تا من فردا راه بندازمش و درستش کنم ! می بینین زندگی ما رو ؟! آدما همیشه چرا پل های پشت سرشون رو خراب می کنن ؟! نظرتون چیه فردا واسش یه فاکتور نوری بنویسم ؟! ( دیگه اونقدر آدم حروم خوری نیستم )
راستی مدعی برای اینکه من پول زیاد می گیرم زیاد شدن ها ! من نمی دونم چرا اینا دارن اینطوری می کنن ؟ وقتی سیستمشون خراب می شه خب برای منم هزینه و وقت گیره تا آمادش کنم ! چرا یادشون نمیاد شرکتی که باهاش قرارداد دارن همون ماه اول نزدیک به 1 میلیون براشون فاکتور آورد و مجبور به پرداختش شدن یادشون نمیاد ؟! خیلی بی انصافین به خدا ...
راستش زمانی که من رفتم توی این کار اوج هزینه های اینا بود که باید پرداخت می کردند که با اومدن من دقیقاً باور کنین می تونم بگم به صفر رسید اما کو انصاف و معرفت ؟! کلاً آدمای نامردی هستن ...

کمی صحبتِ کاری ...

پرده اول ( آمار های خسته کننده ) : طبق معمول هر ماه و هر ماه و هر ماه ، وقتی به آخر ماه نزدیک می شم باید به فکر جمع آوری آمار و اطلاعات بیافتم تا سریع تر بتونم تحویل اداره کل بدمشون ! می دونین خسته شدم ، اما تا الان فقط سعی کردم کارم رو درست انجام بدم ( اگر مربوط به من می شد ) ! دوست داشتم می تونستم آمار رو برگشت بدم و وقتی ایراد دارن اصلاحشون نکنم اما بازم تنها کسی که از داخل متن آمار ها می تونه مشکلاتشون رو پیدا کنه بازم منم ... چرا همش من ؟! همکارم می گه شما مراحل رو یادداشت کنین تا من هم با شما کمک کنم و آمار رو جمع آوری کنم اما فکر می کنه سیستم جدید هم مث سیستم قدیمه که همینطوری ثبتشون کنه و ...! نه فرق داره ، اون سیستم ساده ای بود اما این نه ...
پرده دوم ( حواله های ثبت نشده ) : از طرف اداره کل سیستم نرم افزار برای انجام به روزرسانی و هنگام سازی توی ماه های مهر و آبان اونجا بود ! توی کل این مدت صورت وضعیت ها و حواله های زیادی اومد اما به خاطر نبود سیستم نمی تونستم ثبتشون کنم ! می گذاشتمشون یه کناری تا وقتی سیستم بیاد . تموم این حواله ها اومد اما سیستم تا دو ماه تموم نشد و مشکل حل نشد اما وقتی اومد من موندم یه کوه پر از حواله ... . چند مدت قبلش تصمیم گرفتم مشخصات حواله ها رو برای بیمه بفرستم ! پس بهترین کار این بود که اون هائی که اعلام می شد به بیمه ی دانا ، روی برگه ی خود حواله بنویسم « اعلام شد » تا بعداً ثبتشون کنم ! این رو روی همه ی حواله ها انجام دادم و حتی وقتی هم که سیستم اومد روشون می نوشتم « ثبت شد » تا فراموش نکنم این حواله ها ثبت سیستم شده و بعد ارسالش کنم بیمه . حواله ها همگی جمع آوری شد ، اعلام شد اما بدون ثبت توی سیستم بایگانی شد ! گذشت و گذشت تا یه دفعه از تهران بازرس اومد برای اداره کل و اونا یاد این آمار حواله ها افتادن . بدبختی من از اینجا شروع شد و همه ی انگشت های اتهام به سمت من که مقصر منم و اشتباه از من بوده ! می بینین ، خواستم کار خوبی انجام بدم اما بدون اطلاع کار من ، متهم درجه یک این قضیه شدم . 4 - 5 روزی هست که درگیر این آمار بودم و حتی با بابام ( دبیر ) دعوا کردیم سر این آمار . خیلی ناراحت کننده است که نتونی وقتی که کاری رو به خاطر درستیش انجام می دی و خراب می کنن از خودت دفاع کنی ! فقط به خاطر اینکه اون ها یک سازمان دولتی هستن . خیلی بده اینطوری . البته آمار جمع آوری شد ...
پرده سوم ( خسته کننده ) : کار من طوریه که نه قراردادی دارم و نه اینکه برگه ای رو برای کار امضاء کردم ! می دونین ، خیلی یهوئی و عجله ای طوری کارا رو به راه شد تا من خدمات سیستمی و پشتیبانی کلی پایانه ها رو بدست بگیرم ! اما خب برای من نزدیک به دو سال هست که بیمه رد می شه و این به نغع منه اما خب اگر بابا از اونجا برن وضعیت من نا مشخص می شه چون افرادی که باهاشون در حال کار هستم اصلاً حلال و حروم سرشون نمی شه چند چند نفر خیلی کم ! مخصوصاً اون آقای ... ( ع.ن ) . در کل باید حواسم به خودم باشه و به فکر شرکتی که می خوام تاسیسش کنم بی افتم ! چون هر چه دیرتر بشه بدتره ...
پ.ن : می دونم نوشته هام واستون بی اهمیته اما از این که همینطوری به من سر می زنین حتی گذری خوشحالم ...

داستان چی شد ؟!

خب بالاخره اتفاق افتاد ؛ من بالاخره نتونستم مشکلم رو با هیئت مدیره مخصوصاً اون مرتیکه ع.ن حل کنم و به همراه بابام از دفتر زدیم بیرون ! البته امروز رو به خواهش بابام رفتم اما صبح با اتفاق بدی مواجه شدم ...

امروز وقتی توی دفتر بودم ح.ه اومد و وقتی من رو دید با یه حالت عصبانی بهم گفت « تو اینجا چیکار می کنی ؟! تو نباید می اومدی واسه همین من به بابات زنگ نزدم ! نباید می اومدی تا من دهن اینا رو سرویس می کردم » . راستش می خواستم بزنم بیرون و بیام ولی همکارم اجازه نداد و گفت وایسا ! هیچی دیگه امروز موندم و ... .

فردا نمی رم و نمی دونم باید تا کی طول بکشه نرفتنم ... . دنبال شرکت خودم رو گرفتم و امروز هم با پرستو مشورت کردم ! به نظر اونم طرح هائی که دارم خیلی خوبن و قابلیت اوج گرفتن رو دارن ...

امشب بتونم می رم و با دوستام ( کسائی که می خوام باهاشون این شرکت رو اداره کنیم ) صحبت کنم و تصمیمشون رو واسه اینکه باهام هستن یا نیستن بپرسم ! البته بچه ها هستن و از خداشونه که کمکم کنن ! تنها کسائی هستن که اهل دله دزدی نبودن توی این همه مدت و اصلاً برای پول باهام نبودن و ... .

دوست خوب هم نعمتیه به خدا ...

با پرستو برنامه هائی چیدیم ؛ باید ببینیم می تونه عملیش کنه که کمکم کنه یا نه ! البته اینطور که می دونم و می شناسمش به زرنگی و تیزیش اطمینان دارم و می دونم درستش می کنه واسم ...

پ.ن : واسم دعا کنین ...