خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

ریه ام درد می کنه ...

جونم واستون بگه که نزدیک 1 هفته ای می شه پسر فعالی شدم و به خاطر این فعالیت های مکرر مورد تقدیر قرار گرفته و شب ها تا ساعت 11 شب ما رو سر کار نگه می دارن جای اینکه بهمون پول بدن ! زکی ...
به خاطر 14 و 15 خرداد ، باید برای س.پ.ا اتوبوس ارسال می کردیم تا بتونن متقاضی های سفر رو ببرن به تهران و زیات و این حرف ها ... ( به قول یکی از دوستام ، 15 خرداد ماه یوم الله یوم الله ) . باور کنین ، صبح رفتیم سر کار تا بوق سگ ! بیخیال ... ( البته راستشو بگم ، این سر کار رفتن ها دلیل داره و واسه خودم خیلی ارزش داره ) ...
امروز یه چک 30.000.000 تومانی دستم بود ! می خواستم از مرز فرار کنم ، اما وقتی اومدم دیدم راه مرز رو یاد ندارم ؛ هیچی رفتم پولا رو واریز کردم به حساب دیگه ...
حرف دیگه ای به ذهنم نمی رسه از محل کارم بگم جز ... آها امروز دو تا دختره ( ... ) رو پاسگاه گرفته بودن با یکی از بچه ها شرکت ها که با اونا بوده ! برده بودن و ازشون تعهد گرفته بودن و قرار بود بفرستنشون پاسگاه که ، نذاشتم ببرنشون و باعث دردسر بشه ! هیچی ر فع و رجوع شد ! دخترا خودشون مورد داشتن اما خب ... از اینطور دخترا حالم بهم می خوره ...

عجب حالیه به خدا ...

قضیه دیروز رو که واستون گفتم ؟! واسه همین شرکت ها که بیشتر وقت ها طلبکار می شن ؟!

بزارین که جریان رو بگم به شما ...

دیروز خانوم این مدیر شرکت که پشت سیستم می شینه و با نرم افزار کار می کنه ( اپراتور ) ، به من زنگ زدن که سیستم خرابه ! بعد مراحلی که بهشون گفتم ، متوجه شدم مشکل از ویندوزه ! هیچی بهشون نگفتم که سیستم رو بیارین یا این حرفا ؛ بدون اینکه حرفی بزنن سیستم رو فرستادن . تازه به راننده گفته بودن اونجا بشین و سیستم رو بگیر و بیار ( انگار وقتم رو از سر راه آوردم )

هیچی سیستم رو فرستادن اینجا و من با اینکه ناراحت بودم ( به خاطر اینکه خانومشون زنگ زدن گفتن آقای ع.خ گفتن من دیگه پول نمی دم واسه این سیستم و این حرفا همش هم خرابه ) سیستم رو گذاشتم و دیدم بله مشکلش از ویندوزه ! ویندوز رو عوض کردم ، نرم افزار ها رو کاملاً از اول نصب کردم . هنوز هیچکدومشون نمی دونن که پشتیبانی که از بانک اطلاعاتیشون ذخیره کرده بودم رو حواسم نبود و روی فلش ریختم و وقتی داشتم هارد رو پارتیشن بندی می کردم ، فلش خودم با تموم اطلاعاتی که داشت رو کاملاً حذف کردم ! با کی خواهش و التماس ، رفتم نشستم پای اینترنت ، نرم افزار ریکاوری گرفتم و اطلاعات رو با قسم برگردوندم ( فقط بانک اطلاعاتی خود شرکت نه نرم افزار های خودم رو که واسم از خیلی چیزا مهمتر بودن ) دوباره با ساختار کامل تحویلشون دادم !

این زحمت ها کاملاً نادیده گرفت شد ، فقط به راننده گفتم به آقای ع.خ بگین این رسمش نیست که من واسشون خیلی وقتا خیلی چیزا رو بدون اینکه هزینه ای ازشون بگیرم کارشون رو راه انداختم اما رسمش نبود خودشو خانومش این حرف رو بزنن که من پول نمی دم و این حرف ها ...

از اینجا می گذریم ، با اینکه کلی ناراحت بودم گفتم بیخیال گذشت ، اینم روش ...

امروز صبح خانومشون زنگ زدن و تشکر از زحمت های من و این حرف ها ، و برای نصب یه کاری زنگ زده بودن راهنمائی بگیرن ! اما اصل قضیه بعدشه ؛ خود آقای ع.خ زنگ زدن و گله که من از شما انتظار دیگه ای داشتم نباید به راننده می گفتی ما رو خراب می کردی ! گفتی به من پول نمی دن و من ( خودم ) اینا رو سر می دوئونم و جوابشون رو نمی دم ( روحمم از این حرف ها خبر نداشت ، من کی گفتم جوابشون رو نمی دم ؟ ) منم گفتم ببنین ، من بهش گفتم این رسمش نبود که خانومتون برگرده به من این چیزا رو بگه و بگه آقای ع.خ گفتن ! هیچی دیگه بدون اینکه بزاره اصل جریان رو بگم و اونم بفهمه خداحافظی کرد و قطع کرد ...

حالا ببینین خدائی ، من چی گفتم ، راننده رفته به اون چی گفته و تفسیر اون رو ببینین چی بوده !

به خدا دوستای من ، اگه می خواستم تموم کار هائی رو که واسه این شرکت ها انجام می دم ، فاکتور کنم و پول بگیرم به خدا روزی 30000 تومان ( غیر این موارد بالا که سیستم رو بیارن ) داشتم و درآمدم بود اما ... .

تقصیر خودمه که خیلی اینا رو تحویل گرفتم ...

کوته فکر ها ...

می دونین ناراحت می شم از اینکه خیلی وقت ها به خاطر احترام ، رفاقت و ... واسه کسی از حق خودت می گذری و می گی فدای سر آدمی که به اسم هم رفیقمونه اما بعد می بینی پشت سر واست هزار تا صفحه و حرف می زنه .

باور کنین اینقدر ناراحت می شم وقتی واسه کسی ( مثلاً مدیر شرکت ها که می گم رفیقم هستن و بهشون احترام خاصی می زارم ) مشکلی واسشون پیش میاد ، به خدا با اینکه حس و حال هیچ کاری رو ندارم اما از ساعت استراحت خودم می گذرم و سیستمش رو حتی اگه شب میاره واسش درست می کنم و می فرستم ! فاکتور رو هم که واسشون می فرستم مثلاً می شه 50000 تومان ، به خدا بعد از چندین ماه میاد 30000 تومان می ده ، حرفی نمی زنم و اعتراضی هم نمی کنم و می گم خدا بده برکت اما بعد میاد پشت سر می گه من دیگه پول نمی دم ، سیستمم درست نشده و غیره ...

به خدا خدا سیستمشون رو می فرستن ، من بالا میارمش درستش می دم ، 10 دقیقه نشده دوباره می زنگن می گن خرابه ! خب بابا اون سیستم که وسیله آموزشی نیست که کامپیوتر بلد نیستی باهاش کار کنی تا یاد بگیری ، واسه کاره ! روش واسه من نرم افزار مثلاً فتوشاپ می ریزن ؛ خب گاگول فتوشاپ رو می خوای چیکا کنی ؟! بعد وقتی بلد نیستن نصب کنن و خرابش می کنن می گن من درست نکردم ... بیلاخ

در کل گیر عجب زبون نفهم های ، خری افتادم ...

شغل ...

اومدم امشب از وضعیت شغلی و اینا بگم

یادتونه بهتون گفته بودم که من توی یه طرحی مسئول اجرائی IT بودم که صورت جلسه شد ماهیانه برای پشتیبانی 300.000 تومان بهم بدن اما بعد از گذشت 4 ماه و بهم خوردن طرح حل و نقل نوین به جای حدود 1.200.000 تومان که باید بهم می دادن قرار شد 600.000 تومان بهم بدن ! حالا از این پول حقوق من بگذریم ، ووای که نمی دونین اینا چقدر قرض بالا آورده بودن ، با چه بدبختی بعضی هاشونو تسویه کردیم به خدا ! ای خدا ، این آخر سالی شانس بد ما هجوم اتباع بیگانه ( خارجی ) برای سفر های نوروزی میان و تأئیدیه می گیرین ! نمی دونین چه دردسریه به خدا ...

ماه پیش صورت جلسه ای تنظیم کردیم مبنی بر افزایش حقوق و پرداخت عیدی توسط شرکت به ما ( کارمنداش ) اما از بین تمامی اعضای هیئت مدیره محترم انجمن ، این آقای ع.ن اومد و گفت شما باید خودتون درآمد زائی کنین در بیرون ! من امضا نمی کنم ! رئیس محترممون هم به پدر بنده دستور دادن که صورت جلسه رو ارسال کنن بخ بقیه اعضا و امضا کنن و تصویبش کنن ! ایشون امضا نکنن اشکال نداره ( همه صحبت های رئیس جلوی خود آقای ع.ن بود ) ! خیلی از رئیسمون خوشم اومد ...

پ.ن اول : در سال آینده ، روز های پر باری رو برای شما آرزومندم ...

پ.ن دوم : افزایش حقوق توی سال 1390 چقده ؟

جمعه ی ...

اه چرا جمعه اینقدر نامرد و ناراحته ؟ صبح خوب اما عصر بد و بد تر و بد تر . همیشه از عصر های جمعه بدم می اومده . چرا انقدر دلگیر می شه ؟ اما چرا دروغ بگم ، تنها اتفاق خوبی که واسم افتاد همین یه ساعت پیش بود که با دم بریده صحبت کردم ! بهترین اتفاق همین بود ؛ خب بریم سراغ پرده های نمایش اتفاقات افتاده کاریِ من ...

پرده ی اول ( طرح های جدید پایانه ) : توی پایانه مسافربری اینجا ، طرح جدیدی اجرا شده به اسم طرح ساماندهی سرویس های مسافربری بعد از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها . این طرح توسط حاجی ا.ه مطرح شد و مجری طرح هم خودشون شدن . این طرح به نظر شخصاً من باعث آرام تر شدن پایانه شده و وضعیت سرویس دهی شرکت ها شده . البته این طرح هم مث بقیه طرح ها مخالفانی داشت و متاسفانه مخالفت ها به طوری بیان شد که نزدیک بود چند نفر بیچاره و حتی راهی بیمارستان کنه . مثلاً جلوی دفتر ما گلوی یکی رو گرفتن می خواستن خفه اش کنن و ... . بیخیال این قسمت ها وحشیانه اش رو تعریف نمی کنم دیگه ، این بدترینش بود . هیچی ، بیخیال اما از این طرح نزدیک 1 هفته است می گذره و مشکلات داره بررسی می شه ...

پرده دوم ( قرارداد جدیدم با تهران ) : من نزدیک به 1 و نیم با شرکت های مسافربری اینجا ار کردم ( چون خودم بخشی از اونجا بودم و دفتر دار انجمنش هستم ) و از طرف شرکت تهران نماینده رسمی معرفی شدم اما تا همین الان قرارداد همکاری نبسته بودم و به صورت کلی ، به همراه حقوقی که از انجمن می گرفتم کار می کردم . هفته پیش مهندس ص. تماس گرفتن و بهم گفتن مگه تو با شرکت ها قرارداد پشتیبانی نبستی ؟ بعد که فهمید چطوری کار می کردم کلی ناراحت شد و یه کمی ازم دلخور شد که چرا از حقم دفاع نکردم . هیچی بهم گفت واست فرم قرارداد می فرستم تا به صورت رسمی با ما قرارداد ببندی و رسماً به شرکت ها به عنوان نماینده شرکت معرفی بشی و طبق اون قرارداد با شرکت های مسافربری قرارداد ببندی . امیدوارم این قرارداد باعث بشه من بتونم حقی رو که خیلی وقته ازم خوردن پس بگیرم ...

پ.ن : فعلاً همینا به ذهنم می رسه . بعداً براتون می نویسم ...