خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

عجب حالیه به خدا ...

قضیه دیروز رو که واستون گفتم ؟! واسه همین شرکت ها که بیشتر وقت ها طلبکار می شن ؟!

بزارین که جریان رو بگم به شما ...

دیروز خانوم این مدیر شرکت که پشت سیستم می شینه و با نرم افزار کار می کنه ( اپراتور ) ، به من زنگ زدن که سیستم خرابه ! بعد مراحلی که بهشون گفتم ، متوجه شدم مشکل از ویندوزه ! هیچی بهشون نگفتم که سیستم رو بیارین یا این حرفا ؛ بدون اینکه حرفی بزنن سیستم رو فرستادن . تازه به راننده گفته بودن اونجا بشین و سیستم رو بگیر و بیار ( انگار وقتم رو از سر راه آوردم )

هیچی سیستم رو فرستادن اینجا و من با اینکه ناراحت بودم ( به خاطر اینکه خانومشون زنگ زدن گفتن آقای ع.خ گفتن من دیگه پول نمی دم واسه این سیستم و این حرفا همش هم خرابه ) سیستم رو گذاشتم و دیدم بله مشکلش از ویندوزه ! ویندوز رو عوض کردم ، نرم افزار ها رو کاملاً از اول نصب کردم . هنوز هیچکدومشون نمی دونن که پشتیبانی که از بانک اطلاعاتیشون ذخیره کرده بودم رو حواسم نبود و روی فلش ریختم و وقتی داشتم هارد رو پارتیشن بندی می کردم ، فلش خودم با تموم اطلاعاتی که داشت رو کاملاً حذف کردم ! با کی خواهش و التماس ، رفتم نشستم پای اینترنت ، نرم افزار ریکاوری گرفتم و اطلاعات رو با قسم برگردوندم ( فقط بانک اطلاعاتی خود شرکت نه نرم افزار های خودم رو که واسم از خیلی چیزا مهمتر بودن ) دوباره با ساختار کامل تحویلشون دادم !

این زحمت ها کاملاً نادیده گرفت شد ، فقط به راننده گفتم به آقای ع.خ بگین این رسمش نیست که من واسشون خیلی وقتا خیلی چیزا رو بدون اینکه هزینه ای ازشون بگیرم کارشون رو راه انداختم اما رسمش نبود خودشو خانومش این حرف رو بزنن که من پول نمی دم و این حرف ها ...

از اینجا می گذریم ، با اینکه کلی ناراحت بودم گفتم بیخیال گذشت ، اینم روش ...

امروز صبح خانومشون زنگ زدن و تشکر از زحمت های من و این حرف ها ، و برای نصب یه کاری زنگ زده بودن راهنمائی بگیرن ! اما اصل قضیه بعدشه ؛ خود آقای ع.خ زنگ زدن و گله که من از شما انتظار دیگه ای داشتم نباید به راننده می گفتی ما رو خراب می کردی ! گفتی به من پول نمی دن و من ( خودم ) اینا رو سر می دوئونم و جوابشون رو نمی دم ( روحمم از این حرف ها خبر نداشت ، من کی گفتم جوابشون رو نمی دم ؟ ) منم گفتم ببنین ، من بهش گفتم این رسمش نبود که خانومتون برگرده به من این چیزا رو بگه و بگه آقای ع.خ گفتن ! هیچی دیگه بدون اینکه بزاره اصل جریان رو بگم و اونم بفهمه خداحافظی کرد و قطع کرد ...

حالا ببینین خدائی ، من چی گفتم ، راننده رفته به اون چی گفته و تفسیر اون رو ببینین چی بوده !

به خدا دوستای من ، اگه می خواستم تموم کار هائی رو که واسه این شرکت ها انجام می دم ، فاکتور کنم و پول بگیرم به خدا روزی 30000 تومان ( غیر این موارد بالا که سیستم رو بیارن ) داشتم و درآمدم بود اما ... .

تقصیر خودمه که خیلی اینا رو تحویل گرفتم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
خلال دندون چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 21:03 http://originlife.blogfa.com

به روزم آئین خان

چشم ، همین الان ...

کْپْل بانو جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:08

آیه قشنگ شده.
من پست کاری دوس نمی دارم اما عاشخ این عکسم

آهان ، آره عکسش خوشگله !
مث آجی خودمه صورتش تو نمی شناسیش :D
تپلیه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد