خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

دلتنگم ( خصوصی - اسمت )

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

وای خدا مرگم بده ...

خدایا ، چرا آخه ؟ چرا باید اینطوری بشه ؟ چرااا ؟! مگه من چه گناهی کردم ؟! یه دفعه دیگه اینطوری شده بود اما درستش کردم چون پشتیبان داشتم اما اینبار چرا ؟! ای سایت کوفتی چرا ؟! مسخره بازی هات واسه چیه ؟ چرا منو اذیت می کنی ؟ وقتی می خوام پست بدم همش می پرونی و اگه ازش کپی نگیرم همش می پره ؟ مگه سری های قبل همین کارو نکردی که کلی نوشته بودم واسه دوستام پرید ؟ خیلی بدی ، چرا آخه ؟ من به تو چه بدی کردم ؟ بده که نزدیک به 1 سال و خورده ایه دارم باهات کار می کنم ؟ چرا داری اینطوری می کنی ؟ بزنم شل و پلت کنم ؟ بزنم تو چشت ؟ بزنم پی سرت ؟ اردنگی می خوای ؟ هااان ؟ بزنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ...؟!

پ.ن اول : کل این فحش و فحش کاری ها واسه سایتی بود که ازش بلاگ گرفتم !

پ.ن دوم : متاسفانه به خاطر یه اشتباه قالبم پاک شد و من هیچگونه پشتیبانی ازش نداشتم و این یعنی اون قالب خودنویس به رویاها پیوست ...!

پ.ن سوم : این قالب رو مدتی تحمل کنین تا دنبال یه قالب خوب و در خور شخصیت خودنویس و شما دوستان خوبم بگردم و پیداش کنم !

پ.ن چهارم : خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ...

پ.ن پنجم : منتظر خدمات جدید خودنویس باشید ...

پ.ن ششم : خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا ...

یه پیامک اومد ...

از یکی از دوستان امروز واسم یه SMS اومد که نوشته شده بود : « چی باعث می شه یادم بیفتی؟به همه بفرست جوابای جالبی میگیری (اول جواب من) »

راستش رو بخواین منم سر و گوشم جنبید و این SMS رو واسه اونائی که می دونستم از من شناختی دارن فرستادم اما ... ( حالا جواب ها رو ببینین ؛ از اولین SMS تا همین الان ... ) :

1. توپولی

2. من هر وقت آهنگ گوش می دم یاد صدات می افتم . کلاً مهربونیت یادم نمی ره

3. خیکت

4. هر نفسی که می کشم ( عجب آدمیه ، واسش نوشتم : « قرار نشد خر کنی دیگه » )

5. جغد مونگول

6. بگیر بخواب خستم ، نباید چیزی باعث بشه به یادت باشم چون همیشه به فکرت هستم

7. صدای شاد و پر انرژیت ( اینو کسی که SMS داده بود بهم ، جواب داده )

8. کسی که چشم دوختم تو چشش ، چی چی شد ؟ ( داستان مفصلی داره )

9. هندونه و بستنی قیفی

10. شاید حرفات

11. آهنگتون که تو گوشیمه منو یادتون میندازه ، شما چطور ؟ ( جواب ندادم هنوز )

12. هر وقت آینه می بینم یاد کله کچل تو می افتم

13. هر وقت یک عاشق که قلبش به وسعت دریاست می بینم یادت می افتم

14. حامد ، جواب سوال ظهرت بود

و ...

اما هنوز آبجی شنگول و دم بریده و چند تا دیگه از دوستام جواب ندادن ...

پ.ن اول : شما هم این SMS رو به دوستاتون بفرستین ، ببینین چه جوابائی می گیرین ...

پ.ن دوم : اونائی که شماره منو ندارن ، اینجا بهم بگن ببینم چه جوابی می دن ...

اومدما ...

پرده اول ( Dialup درست شد ) : بعد از مدت ها ( نمی دونم چند روز یا هفته ) اینترنت معمولی که دوستان متخصص متوجه می شن چی گفتم درست شد و یه بار خیلی زیادی رو از دوشم برداشت ! خوب نیستا اما بد هم نیست ، راضی ام فعلاً ! اینترنت ADSL منم که کلاً فک کنم مالید و از دست رفت . نمی دونم تا کی می تونم ADSL نداشته باشم ...

پرده دوم ( حال روحیم ) : راستش رو بخواین کمی سر در گم هستم ! یه مدتی شده دارم فکر می کنم و اینا ( به دلیل خصوصی نوشت و این حرفا مجبورم زیاد خصوصی نویسی نکنم ) قراره یه کاری کنم اما نمی دونم چطوری باید باشه ! واسه همین کمی سر در گمم ... ( احتمالاً پست خصوصی واسه دوستان خصوصی می نویسم ) ...

پرده سوم ( مریضی 3 هفته ای ) : آره نزدیک به 3 هفته می شه که سرما خوردگی کرفتم ! شاید به خاطر تغییر وضعیت آب هوائی باشه از زمستون به بهار ! بدبختی اینه که من مریض می شم ، کلاً تنفس و منفس و این حرفا یه جورائی داغون می شه ! تا صبح فقط از خواب به خاطر راحت نفس نکشیدن از خواب بیدار می شم . اذیت می شم خدائی ولی چه کنم ، نتونستم برم دکتر ، دارو های خود نسخه ای هم به درد نخور بود ...

پرده چهارم ( فکرای خوب ) : دنبال یه فکر خوب و عالی هستم واسه تأسیس یه شرکت خدماتی که مطمئنم این فکرم باعث می شه خیلی پیشرفت ها توی زندگیم بکنم ! به دم بریده گفتم بگرده و یه اسم خوب رو واسه شرکت پیشنهاد بده اما انگاری درگیر کارای دانشگاهشه و داره همش فراموش می کنه ! منم منتظر اسمم و رفتن دنبال کارای تأسیسش و البته دنبال یه وام می گردم که بتونم شرکت رو با توان و تلاش خودم درست کنم نه تکیه به شخص دیگه ! ( بابام منظورم بود ) . بیچاره واسم خیلی زحمت کشیده دیگه می خوام به فکر این باشم که خودم گلیمم رو از آب بکشم بیرون ...

پرده پنجم ( خودنویس ) : دارم یه فکرای جدید می کنم واسه خودنویس ، یه دستی به سر و روش بکشم توی این ما یا ماه آینده که یه تغییری بکنه و یه تنوعی بشه تا بازدید کننده هام بیشتر بشن بابا ! خدائی دق کردم دیگه ، چرا مثلاً توی وب کرم خبیث ، کُپُل بانو ، سحر خانوم و اینا همش پایه ثابت هستن و نظر می زارن اما واسه من نه ، خو منم حسودیم می شه دیگه ...

پرده ششم ( حرفی ندارم دیگه ) : نمی دونم چرا حرفام داره تموم می شه ! حرفی ندارم واسه گفتن ! حرفام چرا دارن ته می کشن ؟!

پرده هفتم ( کریس آنجل ) : این یارو کریسه خیلی خله ! همین الان که دارم اینا رو می نویسم ، چند مین پیش نگاه کردم دیدم داره خودشو نصف می کنه با اره ! چرا جذاب و جالبه خدائی نمی دونم ! اوف ، دیواننه است یارو خدائیا . اما دمش گرم ...

پرده هشتم ( سن و سال ) : هر چی می گزره می بینم دارم روز به روز بزرگتر می شم ! من الان دارم می رم توی 23 سال ! وای یه زمانی یادم نمی رفت ، نگران بودم که 18 ساله بشم می رم سربازی ، دوس ندارم بزرگ بشم ! وقتی معاف شدم ، گفتم جونم می رم گواهینامه می گیرم ! وقتی 20 ساله شدم ، گفتم خدایا شرکت ، دارم مرد می شم و الان از اون مرد شدن 3 سال می گذره ! یعنی هنوز مرد نشدم ؟! آبجی شنگول بهم می گه تو هنز بچه ای ! هیکلت بزرگ شده اما دل و عقلت بچه است ! چرا اینو می گه ...؟! مگه بده آدم توی جمع خاله زنکا نشینه و به غیبت از این و اون گوش نده ؟! یا اینکه بین جمع بزرگای مجلس نشینه و حرف های یه من سه غازی که در مورد جامعه و ... می گن گوش نکنه ؟! یا نگاهش به دخترای فامیل نباشه و ... فقط بشینه و با بچه ها بازی کنه ؟! این بده ؟! اگه بده آره من بچم ...

پرده نهم ( کمرم درد گرفت خو ) : باور کنین از اون موقع که سیستم رو گرفتم دستم و دارم واستون می نویسم ، از حالت 6 در 4 تکون نخوردم و همش دارم تایپ می کنم و با شنگول می حرفم ! دم بریده هم که حواسش به گوشیش نبوده و جوابم رو نداده ! آخ نگین که وقتی تنهام یا اعصابم درگیره ، ناخون می خورم و همش توی فکرم ...

واسه اون نوشت : دلم خیلی واست تنگ شده ! چرا یه مدتیه همش دارم به این فکر می کنم که چرا هر لحظه کنارم نیستی ؟!

پ.ن اول : دیدن اومدم و یه پست بلد و بالا واستون هدیه آوردم ؟!

پ.ن دوم : یه خواهشی ازتون دارم ، واسم دعا کنین ... ( اگه واسه دوستتون ارزش قائلین )

پ.ن سوم : اگه این دفعه که این رو نوشتم و دیدم نظرات من از 10 بیشتر نشده ، باور کنین به شنگول می گم خودکار بزاره لای انگشتم و گردنم رو بکنه لای در اتاقش ها ... ( می کنه این کارو )

وای شروع شد ...

یه چند روزیه هم خوشحالم هم ناراحت ! می دونین چرا ؟! خوشحالیم بابت اینه که دم بریده کمی از اوضاع من رو درک می کنه ( البته بعد از دلخوری های پیش اومده ) و توجهش به من بیشتر شده ! دیشب هم کمی با هم حرف زدیم و سر همین بحث کردیم اما متوجه شد ! البته بین خودمون بمونه ها ، بعضی وقت ها مثلاً از بحضی حرفاش کمی دلخور می شم ، مث وقتی که ناراحت می شم از یه چیزی بهش می گم و می گم من می رم ، جای اینکه به ناراحتی من توجه کنه می گه : « خب هر طور که صلاح می دونی » خیلی بهم بر می خوره که اینطوری داره فکر می کنه ! در کل خوشحالم که اون باز هست ، باعث شده من امید تازه ای پیدا کنم که بخوام زندگی خودمو سر و سامونی بهش بدم !

خوانواده ام مث اینکه از حضور یه شخصی ( دم بریده ) توی زندگیم با خبر شدن و چند شب پیش از داداشم پرسیدن طرف آئین کیه اونم که خودشو زده به اون در و گفته نمی دونم ، شناختی هم ندارم ازش ! ازش خوشم اومد ، لو نداده جریان چیه ! باید با دم بریده صحبت کنم و جریان رو بازگو کنیم و ببینیم به چه نتیجه ای می رسیم و بتونیم خانواده رو آماده کنیم واسه مواجه شدن با اینکه دیگه پسرشون بزرگ شده و این حرفا !

چند روز دیگه قرار مهمی دارم و دارم واسه اون لحظه ثانیه شماری می کنم ؛ خیلی واسم مهمه ...

فردا اولین روز کلاس در شروع سال 1390 هست و مطمئنم این هفته آخری رو می خوان یه امتحان سخت و اینا ازمون بگیرن ( فک کنم ، حالا چچه درسی رو مطمئن نیستم اما همون اول ترمی مشخص کردن جلسه امتحان میان ترم رو ) ...

حرف دیگه ای که باید بزنم اینه که متاسفانه یه اینترنت Dialup داشتیم که اونم به لطف دوستان و عزیزان زحمت کش مخابرات که رسمی ترتیبش رو دادن و من نمی تونم از اون طریق بیام نت و بازم بدبختی اینترنت ADSL منم که راه نافتاد و من همچنان بی اینترنت دارم می چرم ! ابته شانس که نداریم اما اینترنت دفتر کارم هم به ل قطع شده طوری که 3 روزه اصلاً از اینترنت خبری نیست ! اما بازم خدا خیرش بده مسئول ایرانسل رو که بسته های GPRS رو ساخت و من با شارژ کردن 10.000 تومان از سرعت کمی بالاتر از Dialup استفاده می کنم و واستون آپدیت می کنم ! ( خدا خیرشون بده ) ...

راستی 13 به در بهتون خوش گذشت ؟! به من و دم بریده ام خوش گذشت ( اگه با هم نبودیم دلیل نمی شه که دلامون پیش هم نباشه که ) ! والا ما رفته بودیم با ایل و تبار روستامون ، خونه ی خدا بیامرز بابا حاجی ! دم بریده و اینا رفته بودن دشت ، کدوم دشت ، همون دشتی که آهو ... اهم اشتباه شد ...

در کل باید بهتون بگم دلم واستون تنگ شده بود و دوستون دارم ...

پ.ن : دعا کنین زدوتر اینترنتم راه بی افته یا لااقل Dialup درست شه بابا ...