خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

مسافر ...

امشب دلم پره ... امشب مسافری

فرصت نشد بگم ... چی می کشم بری

چشمم به رفتنت ... دلگیرم از خودم

فرصت نشد بگم ... من عاشقت شدم

من عاشقت شدم ... ما می رسیم به هم

کاش مونده بودیو .... می شد بهت بگم

ما عاشق همیم ... ما می رسیم بهم

کاش اینجا بودیو ... می شد بهت بگم

می ترسم از همه ... از این شبای سرد

تو فکر رفتی ... کاری نمی شه کرد

می خواستم بت بگم ... عشق کسی نباش

می خواستم بت بگم ... اما دلم نذاشت

پ.ن : روز های بدی رو دارم می گذرونم ... پرستوی من داره پر می کشه ! اشتباهی کردم و ازش خواستم اگر واقعاً دوسم داره من رو ببخشه ! نمی دونم باید چیکار کنم ... دلم داره باهاش پر می زنه ! اگه بره دیگه هیچی از من نمی مونه واسه زندگی ... دعام کنین ، دعا کنین پر نکشه ... اگر پر کشید دیگه تموم می شه همه چیز ...