خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

آیا و آیا و آیا های دگر ...

اشک های بی ثمر ، غصه های بی نتیجه ، داد ها و فریاد های بی صدا ...

این همه به چه دلیلی ؟!

بعضی وقت ها برای کسانی گریه می کنیم و غصه می خوریم که اصلاً برای ما ارزشی قائل نیستند

خدایا این از سادگی ماست یا از ندادنم کاری ...؟!

همه اینگونه اند ، من ، تو ، او و ...!

گاهی اشک ما را سبک می کند ، گاهی غم باعث تنوع در زندگیمان می شود اما در تفکر این بوده ایم چرا ؟! برا چه کسی ؟! برای چه چیزی ؟!

شخصی در دلمان می شود اجاره نشین!

هر روز با حرف ها و اعمال گوناگون خود را بیشتر به ما نزدیک می کند تا یکباره می بینم دل را به نامش کردیم و شده است صاحبخانه !

به هر سازی که می زند می رقصیم ، به هر ناز او نازکش می شویم و نازش را می خریم !

همیشه لی لی به لالایش می گزاریم اما یکباره اتفاقی باعث دگرگونی می شود !

فیلش یاد هندوستان می کند و ما را به کنار گذاشته و به سوی دیگر می رود !

حال ما می مانیم و خانه خرابه ی دلمان و اشک و غصه !

آیا باز می گردد ؟! آیا خانه ی دلمان را دوباره روشن می کند ؟! آیا و آیا و آیا های دگر ...!

جمله ای شنیده بودم از کسی ... : « محبت مانند عسل است ! شیرین و دوست داشتنی ! کمش هوس انگیز است که بیشتر بخوریم البته به حد ! اما زیادش دل می زد و زده می شویم ! محبت نیز اینگونه است ! کمش هوس انگیز و زیادش دل زننده ! سعی کن آنقدر محبت کنی که دل کسی را نزنی و از خود بیزارش مکنی ...! »

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 14:22 http://www.bazarcheh2.blogsky.com/

سلام
وب زیبایی بود.لوگوت هم قشنگه

موفق باشی

ممنون دوست من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد