خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

مأموریت ...

امروز از ساعت 8 صبح که پامو گذاشتم توی دفتر تصمیم بر این گرفته شد که من برم به مأموریت و خودمو در عرض 10 دقیقه آماده کردم ، پرینت های مورد نیازم رو گرفتم و عازم شهر مقصد شدم !

متاسفانه چند روز پیش که رفته بودم روستا ، بد جور زمین خوردم و این باعث شد که دو تا دستام صدمه ببینه و پراگی هم برداره !

دستام با اینکه درد شدیدی داشت و توی پژوی زرد خیلی هم بهم بد گذشت ( هم رفت و هم برگشت ) ، توی شهر مجبور می شدم برای هر کاری از دستام استفاده کنم ، متاسفانه دوستان محبت منی کردند و با دست دادنشون باعث می شدن درد شدیدی وارد بشه و تا مغز استخونم بره ...

البته این هنوز اول راه بود ، بعد از تموم شدن ارتقاء نرم افزار متسافانه مشکلات اصلی شروع شد !

توی محااسبه صورت وضعیت ها مبلغ 250 تومان اختلاف داشت که متاسفانه کل نرم افزار رو گشتم و آخر فهمیدم مبلغ تمبر صورت وضعیت نباید روی صورت راننده و نقدی راننده کسر بشه !

بعد زا تموم شدن کار ها و دعوت شدن به ناهار توسط مدیر شرکت مسافربری ( خود خودشون برام خیلی عزیز و قابل احترام هستن ) رفتم و سوار وسیله شدم که برگردم به مبدأ ...

چشمتون روز بد نبینه ، بعد از اینکه خودمو رسوندم به پایانه ، بعد سوار شدن توی تاکسی و اومدن به سمت خونه برای استراحت ، گوشیم رو نگاه کردم ، رئیسم SMS داده بودن که ما دفتریم ، هیچی به راننده تاکسیه گفتم برگرده ، کلی معذرت خواهی و پچاپلوسی و اینا ، در آخر هم 500 تومان از من به خاطر راهی که نرفته بودیم گرفت ... ( شانس رو برو ، می رم شکایت فردا به تاکسیرانی )

بعد که یادم اومد و رفتم دفتر دیدم جلسه ی مدیران شرکت های مسافربری شهرمون بوده واسه بحث های آخر و در آخر شراکت ، که متاسفانه یا بهتره بگم خوشبختانه ، شخصی که مخل و یه جورائی موش دئون این جمع بود از شراکت صرف نظر می کنه و بقیه دوستان و مدیران تصمیم بر این می گیرن که شریک بشن و اون رو کنار بگذارن ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد