نمی دونم یه مدتیه حسی به نوشتن و خودنویس رو ورق زدن ندارم ، خوب نیستم
این مدت البته اتفاق خاصی هم واسم پیش نیومده که بخوام حرفی بزنم و یا اینکه بنویسمش
فقط می تونم بگم بعضی چیزا واسم ظاهر شد ، بعضی حقایق روشن شد ، بعضی ها رو بیشتر شناختم و ...
دیشب خونه پسر دائیم بودم ، دختر خالم و پسر خالم هم اونجا بودن
شب به یاد موندنی بود ، پر از خنده و ... و ...
الانم که نشستم و واستون دارم می نویسم ، گوشیم به سیستم وصله و دارم از قشنگترین آهنگ ها جدا می نم و می ریزم روی مموری گوشی
رستی یه خبر خوب ، امشب حقوقم رو دادن ( تعجب نکنین ، چک رو از دفتر آوردن بیرون و واسم نوشتن )
معدم کمی درد گرفته ، نمی دونم چرا ...