خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

شروع بدیه ...

چقدر سخته تنها کسی رو که داری ازت بگیرن ...

نمی دونم از چی بنویسم ، آخه یه بار واستون نوشتم اما متاسفانه بروز نشد بلاگ

عموی یکی از همکارام فوت کرده ، بیچاره خیلی دلم واسش سوخت ...

خواهش کرد ازم جاش وایسم اما نمی تونستم چون خودم باید می اومدم دفتر و بعدشم ، من جاش وایمیستادم کسی می دید هزار تا حرف پشتش در نمی اومده که من چه سنمی باهاش دارم ؟!

دندونمم مدتیه درد می کنه ، طوری که فکم و گوشم خیلی دردش شدید شده ، خیلی بهم فشار میاد !

وقت نمی کنم دکتر برم ، نمی دونم چرا اینطوری شدم ، حس هیچ کاریو ندارم

بازم داره نزدیک 25 برج می شه وسیل عظیم آمار واسه ثبت ، البته باید خودم حواسم باشه که از دستم در نره آمار و درست و صحیح ثبتشون کنم

حرف دیگه ای ندازم بزنم جز اینکه خسته ام واقعاً ، از همکارمم خبری ندارم که کجاست ، نگرانشم و خیلی هم از روش شرمنده ام که نتونستم واسش کاری بکنم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد