خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

دستم لرزید ...

الان دست راستم داشت می لرزید ، نمی دونم چرا ...

انگار خیلی باز فشار عصبی بهم اومده و ذهنم درگیره ...

یه سال پیش هم اینطوری شده بودم ...

ااا بهتر شد نمی لزره دیگه ...

اصلاً یادم رفته بود واسه چی اومده بودم بنویسم ... وایسا ... آها یادم افتاد واسه کسی که دوست دارم شریک زندگیم باشه ...

اما قبلش بزارین واستون بگم تا چند روز دیگه واستون یه اخبر خوب و اینا دارم که فعلاً اصلاً حرفی ازش نمی زنم تا بمونین توی کف تا بعد که فهمیدین خوشحال بشین ...

در مورد اینکه دیروز بود یا پریروز گفتم پست نمی دم ، اون موقع ناراحت بودم و از سر کار واستون نوشتم اما الان خیلی خوبم و خیلی مثبت می فکرم ...

فعلاً این پست رو شما بخونین تا منم کمی جدی بشم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:15

انشاءالله یک عمر به پای هم سنگ پا بکشین

ولی نامردی نکن تو آرو بکش!

شهریار شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:15

از دستم در رفت نظر بالایی برای من بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد