خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

واسه سرعت جریمه شدم ...

سانس اول : 19/04/1389 ساعت 19:40 توی زندگیم ثبت شد ، 78 کیومتر سرعت و 7000 تومان جریمه ...

اولین جریمه رانندگی در این زمان اومد توی سوابق رانندگیم ...

البته یه سری دیگه هم جریمه شدم ، البته خودم مقصر نبودم !

زمانی که داداشم گواهینامه نداشت ، تاکسی عموم دست من بود ، شب از سر کار داشتم با داداشم بر می گشتم ، زیاد حالم خوب نبود به داداشم گفتم تو بشین ...

نشستن همانا و جریمه شدن و خوابوندن ماشین تا 12 شب توی پارکینگ همانا ...

روز بعد هم به همراه راننده ماشین عموم ، رفتیم شورای حل اختلاف و جریمه رو نوشتن و هیچی با کلی زحمت خلاص شدیم ...

بابام هم گفتن ، می ری جریمه رو خودت پرداخت می کنی تا آدم بشی ...

بعدشم گفتن دو سه بار که جریمه بشی درست رانندگی می کنی ... ( اما به خدا من رانندگیم خوبه ، این نامردا منو گرفتن ، در ضمن همکارای قدیم بابام هم هستن )

سانس دوم : الان از خونه ی خالم اومدم !

مهمونی دادن و مهمونی رفتن رو دوس دارم ، نمی دونم چرا اما با اینکه دوس دارم اما همیشه آروم می شینم سر جام و چند تا تیکه تو کل مجلس می پرونم و سعی می کنم با بقیه بخندم ...

آدم شر و خرابکاری نیستم ، بچه ی خوبی هستم ...

راستی امشب خالم توی بازوی چپم یه مشت و بازوی راستم رو دندون کندن

با خالم خیلی شوخی می کنم و سر به سر هم می زاریم

البته جدیداً بهم می گن تو دیگه بزرگ شدی دست بردار از این کارات ، بهت زن نمی دن اینا رو ببینن ...

در کل خاله کوچیکم خاله ی مهربونمه و من واقعاً دوسش دارم ...

خودشون از بچگی های من تعریف می کردن می گفتن ، یه روز من نبودم ، توی کل خونه دنبال من ی گشتی و می گفتی « کاله ، کاله » و گریه می کردی ...

نظرات 11 + ارسال نظر
خانوم گل یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 15:12 http://khanomgol83.blogfa.com

شما مردا که به رانندگی های اینجوریتون می نازین، به جریمه هاشم بنازید:d

خب من رانندگیم ایرادی نداره :))
این دفعه شانس آودن منو گرفتن :))

کرم خبیث یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 17:29

حال میکنم جریمه میشین

حال می کنی ؟!
وایسا به شوهرت می گم رانندگی یادت بده ، خودتم جریمه کنن بعد بهت می گم :D

خانوم گل یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:11

بله دیگه ، همتون همینو میگید، ولی ببین آمار تلفات و جریمه ها چه بالاس.....

والا تا اونجائی که من می دونم ، مال خانوماااااااااااااااااا =))
خوبه خودتونم می گین بالاست :))

پری یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:12

از حق نگذریم رانندگی ۸۰٪ خانوما افتضاحه ولی توشون راننده هم پیدا میشه.و اما... رانندگی آقایون .مردا رانندگیشون به نوع متفاوت تری بده مثل خانوما کند و با ترس عمل نمی کنن ولی گند زیاد میزنن.(نیشخند)

من یه راننده زن می شناسم خیلی قبولش دارم ، مطمئناً زنم رو هم خوب تعلیم می دم
دختر خالم ... :D
راننده است بی شرف هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ...

کرم خبیث دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:27

قربون دستت ما رو هم تعلیم بده.من و خانوم گل و پری میایم آموزش پیشت

چشم اما بعد خانومی خودم :D

پری دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 15:24

یه داداش دارم .تو عمرم راننده بهتر ازون ندیدم خیلی نرم رانندگی میکنه حتی تو سرعت بالا. رانندگیش محشره

خدا داداشت رو واست نگه داره ، بعدشم مگه تو رانندگی منو دیدی که فک می کنی رانندگی من بده ؟!

سحر دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 23:50 http://MAJARAHAYE2GIRL.BLOGFA.COM

سلام جریمه نوش جونت.{نیشخند}.اصلا مطالب منو نمیخونی انتظار داری هی بیام؟؟
حالا اومدم.اخیرا کمتر میام نت..انتظار نداشته باش{نیش..}
بازم بسر..

کی گفته من نمیام ؟!
چرا دروغ می گین ؟!
اااااااااااااا دروغ به این شاخداری ؟!

ویولت سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:26 http://aloneviolet.blogfa.com/

سلام بر آیین عزیز!

نوشته هات خیلی شیرین و بامزه بود.
از حضور گرمت تو وبلاگم ازت ممنونم.
برای تو و عشقت بهترینا رو آرزو می کنم.

واااای ببین کی اومده اینجااااااااااااااااااااااااااا
ویولت خانوم خوبین شما ؟!
قربان شما و مرسی از لطفتون که بهم سر زدین !
ممنونم از دعای زیباتون ، حتماً می گم این دعای خوشگلتون رو ببینه اینجا ...

خنکای پایان خاطرات سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:12

عجب خاله (کاله )باحال داری!

به شوهر خاله ات نگیا شاید جنبه نداشته باشه!

نه حسودیش نمی شه آخه شوهرش عموی خودمه :)) :D

خنکای پایان خاطرات سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:14

یادم رفت بگم

امیدوارم برگه خلافهات هر روز پربار تر روز دیگه باشه

دادا !

=(( خدا نکنه :))

سحر سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:46 http://MAJARAHAYE2GIRL.BLOGFA.COM

از اون طرف مطمئنم که نمیای که نمیبینمت.تو فایل خودت جواب میدی من بیام ببینم؟؟
از اونجا مطمئنم که نمی خونی که فقط گفتی اااا پس خوش گذشت..نه دیگهههههههههه چندسطر خوندی؟؟؟دو؟سه؟یا ده؟؟
تا آخر نخوندی که بینی چی میگم..
بیخیال به قول ندا خانم این نیز بگذرد..

نه دروخ نگین ، اما چشم از این به بعد کامل می خونم ، من عذر وخوام :D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد