خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

برگشتم ...

امشب کلاً 1 سانس داریم اونم در مورد معامله ماشینه که ... ماشین خریدیم . رفتیم و بعد از چند روز ماشین دائی دست ما و بی ماشینی بالاخره یه ماشین خوشگل موشگل خریدیم . یه زانتیا . همون بنگاهی که ماشینمون رو معامله کردیم همون بنگاه هم ماشین رو خریدیم ، آخه یکی از رفیقای باباس و از همشهری هامونم هست .

راستی امروز یکی از شرکت ها داشت بهم زنگ می زد قبل افطار ، دیدم خیلی پرو هستن و منم خواب بودم و ال نداشتم کلاً جواب ندادم و خودم رو زدم به خواب ...

پ.ن : فردا شب میام و واستون داستان بیمارستان بابا بزرگ که پر از ماجراس رو تعریف می کنم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
پری شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:59

قدم نو رسیده مبارکچه رنگی هست حالا؟

مرسی ، سفیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

سحر شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:53 http://WWW.MALAKE-SHOKARAN.BLOGFA.COM

سلام تو هم همون موقع انسانها بوجود اومدی دیگه...حالا تقسیم بندی وجود انسان باشه تو هنوز نیومدی..
آپم

رفتم :D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد