درود . من آئین هستم . مترسک باغ زندگی خیلی از آدما ...
آدمائی که یا از من می ترسن ، یا با من خوبن و وقتی ترسشون ریخت تنهام می زارن ! تا حالا دیدین یه مترسک تنها نباشه ؟!
متولد نیمه دوم شهریور سال 1367 هجری خورشیدی ...
خواهرم و همینطور پسر خاله ی کوچولوم توی 1 تا 2 سالگی منو به این اسم صدا می کردن ...
این وبلاگ یه دل نوشته است ، دل نوشته هائی که شاید نتونم به شخص خاصی بگم ...
این یه دفتر خاطراته واسه من که با دست خودم دارم توش می نویسم ...
خیلی خوشحالم که اینجا رو دارم واسه نوشتن خیلی از حرفا که نمی شه به زبون آورد ...
ادامه...
سلام...ایشالاه به عشقت برسی...ممنون شعرت خیلی منی داشت...
درود بردیا
خواهش می کنم ، قابلی نداشت ...
ایول عجب پست باحالی...
آخ امان از این امتحانا...دیگه رمق نت اومدنم ندارم
به به خسته نباشی ، عجب ما شما رو اینحا دیدیم :D
خوش اومدین :D
منم اومدم
اگه بری مطلب رو بخونی میبینی چی گفتم:دی
مثلا عاشقی؟؟بی خیال بابانگو عاشقشی درگوشی بگو دوستش داری.چون میگن روزگار از دستت میبرتش
مطمئنی اومدی وبلاگم با من بودی؟آخه دیدم چشات دوروبر دنبال کرم خفیث میگشت...
دست خطت بامزه است..
چیکا کنیم ، قابل شما رو نداره :D
بدم خدمتون ؟ :D
چشم دنبال کرم و اینا نبود ، آشنا دیدم :D
نه فقط بدرد خودت میخوره :دی
مواظب خطت باش :دی
:دی
:دی
نه خواهش می کنم ، اگه می خواین جدی بدم ها ؟ :D
هنوز از کرم خبیث بوس نگرفتی؟
به همین خیال باش:دی
نه بوس نمی ده نامرد ، هر کاری می کنم نمی ده بوس !
موندم چیکا کنم ، به هیشکی بوس نمی ده ! :D
سلین
آپم دوس جون
ای ول تهول در این پست منو گرفت اساسی خیای جالب بود ایده ی خوبی بود.
مخلصیم :D