خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

شدم سرباز تنها ...

این روزا مشکلات زیادی داره واسم پیش میاد ، همشم نگران کننده است ! نمی تونم در موردش اینجا صحبت کنم ! چیزی هم نمی گم اما واقعاً داره روی اعصابم می ره و اونم عجیـــــــــــــــب ...

چقدر این روزا دارم اذیت می شم و فکر و خیال های ناجور میاد توی ذهنم ! سال پیش قبل از اینکه با دم بریده دوست بشم ، می خواستم واسه یه سفر آماده بشم که از اینجا برم و بتونم زندگیمو یه جای دیگه ادامه بدم اما یه اتفاق خیلی خوب توی زندگیم افتاد که منو نگهم داشت ؛ از این بابت خیلی خوشحالم که موندم اما اگر اون اتفاقی که می خوام بی افته ، اتفاق نیوفته چی ؟! دیشب داشتم به همین فکر می کردم ! نمی دونم چه تصمیمی بگیرم ! موندم توی فکر و خیالا ! تصمیم گرفتن چقدر سخت شده واسم ! دلت می خواد همه طرف تو باشن اما یهو می بینی کسی باهات نیست جز چند نفر ... !

یادمه عشق آسون نمی خواستم ! دنبال عشقی بودم که واسش تلاش کنم و بجنگم ؛ این منو ارضاء می کرد و می تونستم بفهمم واسه همین تلاش هام ، چقدر اون طرف رو دوسش دارم ! اما سوال مهم اینه : « اگه من واسش بجنگم ، اونم کنارم می ایسته ؟ » ! تا الان که می شه گفت نشون داده کنارمه ! البته جنگی در کار نبوده اما تا الان فهمیدم کنارمه ! پس اگه اشتباه نکنم ، هست ...

من شخصیتم اینطوریه ، وقتی یکی منو از یه چیزی منع می کنه و اجازه نمی ده بدتر سیریش می شم و پیله که به اون چیزی که می خوام دست پیدا کنم ! مرگ یه بار شیون هم یه بار ! دارم ریسک بزرگی می کنم ! ( بیا و بگو که کنارمی ، بیا ... )

واسه اون نوشت : بیا اینجا ...

پ.ن اول : دوستان عزیزم ببخشید که اینجا حوصلتون رو سر می برم اما خب اینجا دفتر خاطرات منه ...

پ.ن دوم : نظرتون چیه قالب خودنویس رو عوض کنم ؟

نظرات 3 + ارسال نظر
سحر یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 http://www.majarahaye2girl.blogfa.com

آره قالب وبلاگتو عوض کن.دوست ندارم.
(یکی بهم بگه به توچه که دوست نداری؟)
خیالت راحت جائی لو نمیدم.من معمولا به چیزای مشکوک ذره بین میزنم.اون عبارتها هم مشکوک بود..
به قول شین جان هووا:باهوشم نه؟؟
درمورد بحثمون.بگم سخته بعداینکه عشقمو از دست بدیم دیگه کسی مطلوب دل نمیشه..من یکی روپیدا کردم.نه اون پیدام کرداما به دلم ننشست.باعقل.وحسم جورنیست.
واست دعا میکنم برطبق مرادت چرخ بچرخه و دم بریده رو از دست ندی
باآرزوی سعادتمندیت...

خرج داره اما خب واسین یه مدت دیگه قالب وبلاگم رو عوض می کنم ! یه مقدار از بدهی هائی که دارم تموم بشه دیگه می شینم واسه پس انداز و بعدشم قالب رو تغییر خواهم داد
بله متوجه شدم ! منم عین شما وقتی به چیزی شک می کنم سیریش می شم تا متوجه بشم جریان چیه ! اما خب من یه کار دیگه هم می کنم و نمی دونم خوبه یا نه اما از گفته ها در حال و گذشته استفاده می کنم ، یا کار های گذشته و حال تا یه چیزی رو پیدا کنم ! و خدائی هم به نفعم و هم ضررم بوده :))

خانوم گل سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 http://khanomgol83.blogfa.com

من اومدم...
چطوری پسر؟
باید تا حالا اینو فهمیده باشی که کنارت میمونه یا نه... یعنی بعد این همه مدت شک داری؟

درود بر شما
خوش اومدین !
به زبون نمی گه و نگفته اما به رفتار و عمل دیدم ! چرا دروغ بگم ...

کپل بانو یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 00:07 http://takhchar.blogfa.com

نظری در مورد قالب ندارم فقط وقتشو بیشتر کنین.

:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد