خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

ندارم ها ، باورتون می شه ؟

پرده اول ( ADSL ندارم ) : خونه ای رو که 12 سال توش زندگی کردم ، بهش عادت کرده بودم ، همسایه هاش رو می شناختیم ( دروغ گفتم ، فقط همسایه ی سمت چپ و راست ) ، به محله ی امن و آرامشش ( دروغ گفتم ، هرزگاهی ماشین گشت یهو می اومد توش آژیر کشون و این حرفا ، چند دفعه هم گرفتن و تعقیب و گریز داشتن ) ، محوطه ی باز 20 متریش ، کوچه ی صاف ( درود گفتم ، شهرداری ، آب و فاضلاب ، تلفن هر یه ماه یه بار می اومدن می کندن ) و ... عوض کردیم و الان اومدیم خونه ای که طبقه دوم خونه ی دختر دائیمه و اونجا سکنی کردیم و این حرفا ! متاسفانه دقیقاً روز شبی که اثاث کشی داشتیم دستور تخلیه رانژه رو از شرکت گرفتم ! یه چیزی که بهد متوجهش شدم خیلی ناراحتم کرد ، اونم هیچی نبود جز اینکه این خط تلفن جدید به صورت کابل نوریه و هیچ شرکتی نمی تونه ADSL بده و خود مخابرات اون خط ها رو پشتیبانی می کنه ! بدبختی اینکه اینترنتی هم که مخابرات می ده هم سرعتش کمه و هم اینکه هزینش بالاس و به درد کار من که تقریباً دانلود دارم 24 ساعته صرف نمی کنه ! هیچی دیگه هم از اینترنتم موندم و هم اینکه از بیچارگی از Dialup استفاده می کنم ! ببینین اوج بدبختی رو ...

پرده دوم ( Valentine گذشت ) : آره دیگه روز عشق هم گذشت و این حرفا ، شماها چیکا کردین ؟ من که رفتم واسه دم بریده کادو خریدم اما دق مرگش کردم و نگفتم چی واسش خریدم ! آخه باید بهش بدم و ببینه و کیف کنه ! اون معلوم نیست واسه من چی خریده ، هنوز خبر ندارم ! راستی یه هفته پیش رفتم پیش شنگول واسه چند تا کار ، شب قبلشم قرار بود دم بریده واسه من پاستیل بخره و بیاره اما دیدم هیچ خبری نیست ! ببینین چقده خوش قوله ! البته گفت نمی دونستم می ری پیش شنگول والا می دادم با خودش بیاره ...

پرده سوم ( خبر بد ) : یه مدت پیش از یکی از دوستام شنیدم که مادر بزرگ عزیزش فوت کرده ( نمی دونم چرا نگفته بود ) اما دیدم خیلی بیشتر اون گذشت و خبری نداد و منم دیدم دیگه خیلی داره ضایع می شه و می دونم شاید از دستم دلخور بشه اما می گم بهتون که کیه ! دوست عزیزمون بهزاد مادر بزرگ عزیزش رو از دست داده نزدیک دو ماهه و من از همینجا بهش تسلیت می گم و از خدا برای خانواده اش صبر از خدا خواستارم ! روحشون شاد ...

پرده چهارم ( صورتم برید ) : دیشب جاتون خالی رفتیم به سر و صورت صفای کافی بدیم اما از ناشی بودن زدم صورتم رو بریدم ! هنوز صورتم که خوبه ، دستمم زدم ناقص کردم تیغ رو کشیدم روش ( البته مقصر نبودم ، حواسم نبود ) ! هیچی دیگه وقتی از حموم اومدم بیرون مامانم با یه وضعیتی گفت آئین چیکار کردی که خدائی خودم کُپ کردم که چی شده ! خلاصه اینم از صفا دادن ما به صورت ...

پرده پنجم ( دیشب عجب ضد حالی بود ) : دیشب خیلی واستون نوشته بودم ! خیلی بیشتر از اینی که فک کنم الان دارم می نویسم واستون اما به خاطر یه اشتباه خودم ، برق قطع شد و همه نوشته هام پاک شد ! اعصابم خورد شد ، و خیلی ناراحت شدم ! بعد از چند دقیقه تازه متوجه شدم که چیکار می کردم و چی شد ! اوووف ...

پرده ششم ( دانشگاه ) : امروز رفتم برگه انتخاب واحد رو گرفتم و اگه بتونم می رم و فردا فیش ها و ... رو می ریزم و بعد از ظهرشم کلاس دارم ! بله کلاس ها شروع و ما باید بریم سر کلاس و این حرف ها ! دانشجوئیم دیگه ...

پرده هفتم ( تقدیر و تشکر ) : اینجا باید از دوستانی چون کرم خبیث ، کُپُل بانو ، سحر خانوم تشکر ویژه و قدردانی کنم که اینقدر توی این مدتی که نبودم به بلاگم سر می زدن و احوال پرسی و اینا داشتن ! ممنونم دوستای خوبم ...

پرده هشتم ( کیبورد لعنتی ) : وای خدا این کیبورده که دارم واسش می نویسم چقدر مزخرفه ! جای پ و ژ و ، و اینا عوض شده ( طبق اصول پارسی و علائم مشخص شده روی کیبورد ) و اعصاب من داره خط خطی می شه که مجبورم همش تعویض کنم و پاک کنم و اینا ! اومدم دفتر نظارت ، پیش دوستم ...

پرده نهم ( امید - پیروزی - دوست دارم ) : دقیقاً خواننده - آلبوم - آهنگ رو دقت کنین و برین دنبالش و گوشش کنین ! چندین سال پیش خونده اما من عاشق این آهنگ شدم و خیلی دوسش دارم ! واقعاً خوشگل و قشنگه این آهنگ امید مث بقیه آهنگاش اما این منو خیلی گرفته !

ناز نگاه تو باده ی ناب من ... مست و خرابم کن تو ای همه تب و تاب من

ای گل باغ دل چشم و چراغ دل ... من به تو دل بستم فقط تو رو می پرستم

کاش یکی پیدا بشه به افتخار امید این آهنگ رو بازخونی کنه ...

پرده نهم ( پایان نامه ) : فقط اومدم بگم تا یه مدتی دوباره محدود و از نظر ها پنهان می شم ! کار دارم و کلاسامم شروع شده ! راستی در آخر آلبوم یادگاری سیاوش قمیشی رو دانلود کنین خیلی باحاله ! با خیلی آدمای جالبی هم کار کرده ! دوستون دارم ...

نظرات 3 + ارسال نظر
ساناز یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:59

امشب بی خوابی زده به سرم.نشستم پای وب واسه خودم وقت پر کنم سر از وبلاگت در اوردم. تقریبا تمام پست هاتو خوندم.جالب می نویسی. پر از احساس.فقط یه سوال؟ حالا چرا دم بریده؟.بازم بهت سرمی زنم از قلمت خوشم اومد

اوا خوب شد پس بی خوابی شما به نفع منم شد
مرسی که خوندین ...
دم بریده واسه اینکه خیلی شیطون و بلاست ...
ببخشید افتخار آشنائی شما رو از کجا دارم ؟ @};-

سحر یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 http://www.majarahaye2girl.blogfa.com

مگه دم بریده چشه؟خیلی هم اسم بامسمائیه
چه عجب یکی اومد به وبت اسپند دودیدی؟
ولی صلح و صفای خونه ای که توش زندگی کردی هیچ وقت جایگزین نداره.واسه شش روز تعطیلات که میریم مسافرت دلمون واسه خومون میتنگه...
تو میگی کوچه های خراب شده.من میگم خیابونها وکوچه ها نمیدونی شهردار شرافتمندمون چه گندی به شهرمون میزنه...خیابونو مجبوره صاف کنه اما کوچه هارو به همون گندی وامیذاره..

بله سحر خانوم راس می گه ، مگه چشه ؟ :D
آره خدائی هیچی نمی شه ...
خوش بگذره ...
شهردار ؟ بیخیال باابا ....

کرم خبیث یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 20:36

خبر فوت مامان بزرگ بهزاد واقعا به منم شوک وارد کرد.خدا رحمتشون کنه.
آخی!کوچولو هنوز ریش زدن بلد نیستی؟
بند هفتمت متلک بود؟

منم ناراحت شدم خیلی ...
نه هنوز :D
بند هفتم ؟ کجا ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد