خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

امروز عجب روزیه ...

پرده اول ( عجیبه ها ) : صبح امروز با یه دونه SMS خالی شروع شد . یه SMS خالی از پرستو که کله ی سحر واسم اومده بود . با خودشم که صحبت کردم در جریان نبود و گفت نمی دونم شاید توی خواب فرستادم یا ایرانسل قاطی کرده . هنوزم که هنوزه تو فکرشم نمی دونم جریان چیه ...

پرده دوم ( این روز ها ) : دارم فکر می کنم روز به روز داره وضعیتم بهتر می شه . چه از نظر روانی ، آرامش ؛ چه از نظر شغلی و حرفه ای . دارم به درجات بالائی دست پیدا می کنم و موفق شدم بعضی چیزا رو زودی بدست بیارم که واسم خیلی مهمه . از مهمترین اونا ... ( نمی گم ) ...

پرده سوم ( امتحانات میان ترمی ) : بله امتحانای میان ترمی ما دانشجو های مملکت هم شروع شده و استادای محترم در حال اذیت کردن ما هستن ؛ بعضی یا نمره کم دادن ، بعضی ها با حال دادن به دانشجو ها و نمره رو رد کردن و ... . اما متاسفانه اوضاع من بیچاره خیلی بدتر از اون چیزیه که فکر می کنین . مثلاً به عنوان مثال ، امتحان زبان عمومی . باورتون نمی شه اما وقتی داشتم با شادی و اینا از پله های دانشگاه می رفتم بالا فهمیدم استاد جلسه ی قبلی گفته امتحان ! و من بیچاره در اون موقع هر کسی از بچه ها که شماره من رو داشت و بهم نگفته بود نفرین می کردم . هیچی امتحان دادیم و از 4 نمره توی اون یه ساعتی که خونده بودم 2 رو گرفتم . یعنی از 16 نمره 8 ! زکی ...

پرده چهارم ( چرا سر نمی زنین ؟ ) : ازتون یه گله ای داشتم . از وقتی که بخش فناوری اطلاعات خودنویس شروع به کار کرده . من تا جائی که می دونستم مقاله آموزشی ، نرم افزار و ... گذاشتم اما از دوستای محترم کسی بهش سر نزده و اگرم زده برای من دیدگاهی ارسال نکرده . می خواستم بهتون بگم به بخش فناوری اطلاعات سر بزنین ، بد نیست ! اگرم سوالی یا چیزی دارین می تونین توی بخش دیدگاه ها ارسال کنین و من جوابتون رو توی پست های مجزا می دم ...

پرده پنجم ( فلشم گم شد ) : یه فلش نقره ای رنگ داشتم که تموم نرم افزار های شرکت ها و کد و ... رو روی اون ذخیره کرده بودم . متاسفانه معلوم نیست کجا گذاشتمش و گمش کردم . تا جائی که می دونم تموم اطلاعات روی همون ذخیره بود . البته اون اطلاعات غیر خودم به درد هیچ کسی نمی خوره چون فقط من از اونا سر در میارم که چی هستن یا اینکه می شه باهاشون چیکار کرد . می بینین تو رو خدا حافظه رو ؟ آلزایمرم من ...

پرده ششم ( کولر ) : این روزا هوا اینجا خیلی خیلی گرمه ؛ بد جور هم هست ! آخه هوا ابریه و جای اینکه بارون بیاد ، گرد و خاک بلند می کنه و ملت رو به کثافت می کشونه . بابا چند روز پیش کولر رو سرویس کردن و روشنش کردن . آخه باور کنین شب دیگه نمی شه با این اوضاع خوابید ! من که کلاً لباسامو در میارم و می خوابم والا خوابم نمی بره ...

پرده هفتم ( قالب جدیدم ) : خدائی چه حالی می کنم با این قالب جدید . دل منو با خودش برده به اون بالا بالاها . خیلی قشنگ طراحی شده ! مث قالب قبلی اما سنگین تر و شیک تر . دست آقای رحیمی درد نکنه با این طراحی و کد نویسی . البته من یه مرضی دارم ، دوس دارم توی کدنویسی وبلاگ دستکاری کنم اما این قالب این امکان رو تا حدودی از من گرفته اما خب باز من خودم کار خودمو می کنم ...

پرده هشتم ( آهنگ مارتیک ) : چند روز پیش توی اینترنت بودم و تلویزیون و ماهواره همین طوری روی شبکه PMC قفل کرده بود و همه خواب ولی روشن بود . من سرم رو گذاشتم ، چشمام رو بستم تا کمی استراحت کنم . صدای آهنگ آشنائی به گوشم می خورد ! یه آهنگ قدیمی بود اما نمی دونم کی . خیلی قشنگ بود یهو یه صدای آشنا خورد به گوشم ؛ خواننده اش یکی بود که من زیاد ازش خوشم نمی اومد . متن آهنگش این بود :

با لبات قهرم ، با چشات قهرم ... نگام نکن با نگات قهرم

عاشقت بودم نفهمیدی ... هی بهت گفتم هی تو خندیدی

زخم زبونت به دلم نشست ... سنگ عاشقا سرمو شکست

یادمه یه روز مست و مستونه ... داد زدم بیا بیرون از خونه

سنگ آخرو تو به من بزن ... خندیدی گفتی ( ... ) برو دیوونه

وقتی که عشقو دیدی تو نگام ... وقتی که اسمت اومد رو لبام

داد زدم یه روز توی کوچه ها ... اینو بدونین همسایه ها

من دیگه دارم می میرم براش ... خندیدی گفتی عاشقم نباش

یهو یادم اومد ا این مارتیکه ؛ این آهنگشو قدیما بابام و عمه ام گوش می کردن . نمی دونم چرا ولی یه حس خاصی به این آهنگش پیدا کردم همون موقع . خیلی خوشم اومد و یه ارتباط خاصی با این آهنگ پیدا کردم ...

پ.ن : دعام کنین ...

نظرات 2 + ارسال نظر
خانوم گل شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 http://khanomgol83.blogfa.com

پیش اومده من تو خواب 4 5 اس مس خالیم فرستادم....
خوشحالم که تو کارت موفقی.

وای گرما ، بدترین چیزیه که منو کلافه میکنه و بهمم می ریزه!

:)) چه جالب :D
مرسی منم واسه شما همین آرزو رو دارم
آره من داغون می شم توی گرما مخصوصاً وقتی عرق می کنه آدم و هیچ راهی واسه خنک شدن نیست ...

خلال دندون یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 21:27

سلی...امیدوارم ازین به بعد هم بیشتر از قبل موفق باشی...

اون مطلبی هم که گفتی جای بحث بسیار طولانی داره

سپاسگذارم از شما ، همینطور برای شما آرزوی موفقیت دارم
آره ، من تا حالا نتونستم پاسخ درستی واسش پیدا کنم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد