خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

گسترش خودنویس ...

درود بر شما دوستان خوب و با وفای خودم

یادتونه چند وقت پیش نوشتم منتظر تغییرات جدید خودنویس باشین ؟! دوستا خوبم ، طی فکرائی که کردم و تصمیمائی که گرفتم ( خودم شخصاً ) اومدم فکرائی کردم واسه گسترش دادن خودنویس . جاتون خالی اومدم و دیدم من چون توی زمینه IT و سیستم و ... فعالیت می کنم بیام و یه بخش جدید راه اندازی کنم به نام فناوری اطلاعات . توی این بخش خیلی کار ها می شه کرد ( البته خیلی وقته شروعش کردم و به خاطر نداشتن آدرس درست حسابی مجبور بودم صبر کنم تا بتونم زیر مجموعه خودنویس قرارش بدم ) . دلم می خواد مث خود خودنویس از بخش جدیدش هم استقبال کنین و اگر مشکلی داشتین من با کمال میل در خدمتتون هستم .

خود خودنویس با دامنه http://www.khodnevis.us در دسترس بوده و هست و بخش جدید خودنویس هم با آدرس جدید http://infotechnology.khodnevis.us هم اکنون در اختیار شما دوستای خوبمه که بتونین ازش استفاده کنین . امیدوارم بتونم با ارائه این بخش جدید ، خیلی کمک ها بهتون بکنم ! ( آدرس ها رو در زیر واستون به صورت لینک می زارم تا زحمت زیادی نکشین )

http://www.khodnevis.us

http://infotechnology.khodnevis.us

موفق و شاد باشین ...

هیس ؛ حرف نباشه ...

امشب فقط می خوام خودم حرف بزنم به هیشکی هم اجازه نمی دم صحبت کنه ! مگه من دل ندارم که پر باشه ؟ از کسی ناراحت باشه ؟ چرا دم بریده نمیاد حرف منم گوش کنه ؟! می دونین چیه اصلاً ، من دیگه دلم نمی خواد به حرف کسی گوش کنم ، دلم نمی خوا سنگ صبور کسی باشم ، دلم نمی خواد هر وقتی که آدما به من احتیاج دارن بیان سراغم ، دلم نمی خواد هر وقتی که کم میارن و احتیاج دارن بیان سراغم ، دلم نمی خواد روزی که خوشن سراغی هم از من نگیرن اما وقتی که ناراحتن بیان سمت من ، وقتی که دادام دودوم دارن یادی هم از من نکنن اما وقتی که سازشون کوک نیست بیان بگن آئین چطوری ! چیه ؟ بهتون بر خورد ؟! من آدم نیستم ؟ دلم راحتی نمی خواد ؟ نمی تونم داد بزنم ؟! نمی تونم آزاد باشم ؟ اون چیزی رو که دل خودم می خواد بهش عمل کنم ؟ شدم بازیچه واسه همتون ؟ شما چه می دونین من وقتی خوشم ، وقتی خوشحالم ، وقتی سازم کوکه ، وقتی احتیاج ندارم نامردا به فکرتونم اما شماها چی ؟ فکرشو کردین تا حالا چرا اصلاً هر وقت بهم احتیاج داشتین پیشتون بودم ؟ چرا ایکی ثانیه پیشتون حاضر بودم ؟ درد داشتی گفتی آئین عین فرفره اومدم پیشت گفتم جان ! نامردا بهش فکر کردین ؟ به من دروغ می گین ؟ سر می دوئونین ؟ بچه گول می زنین ؟ جواب نمی دین ؟ ها چیه ؟ ناراحت شدین ؟ حرف حساب نمی زنم ؟ نه من اصلاً حرف نمی زنم ، بیشتر حرفام که نه کل حرف هام مسخره است ، از روی حسادته ، از روی دیوانگیه و از سر مسخره بازی ! قبول بابا ، شما درست می گین ، من احمق تر از این حرفام که بخواین حرف های من رو حتی بهش توجه کنین ، فقط واسه این خوبم که وقتی بهم احتیاج دارین کنارتون باشم نه ؟ خوبه ! اصلاً عالیه چرا خوب ؟! عالیه ! نکنه یادتون رفته وقتی دلتون گرفته بود ، گفتین آئین اینطوری و اینطوری و اینطوری ، تموم و نکته به نکته حرفاتون رو گوش کردم ، گفتی دستت درد نکنه ؟! نه جون من گفتی ؟ هر کسی داره به خودش فکر می کنه و کم میاره ، چون می دونه حرفی نمی زنم می ندازه گردن من ! بابام امشب بهم می گن چیه کور کردی خودتو هی پشت اون کامپیوتر لعنتیت ! من چی بگم بهشون ؟ بگم از آدمای واقعی خسته شدم ؟ بهشون بگم چی آخه ؟ بگم کسی نیست به حرفمم گوش کنه و درد دل منو بفهمه ؟ خدائی بعضی وقتا خودم شرم می کنم بخوام به پدرم راجع به عشق و اون چیزی که توی زندگیم نیاز دارم حرف بزنم ! باورتون می شه من خیلی وقتا حتی واسه یه حرف که از ته دلمه می خوام به بابا یا مامان بزنم خجالت می کشم که بگم ؟ تو دار دنیا چند نفر انگشت شما بودن که حرفم رو گوش می کردن ! اونم نه هر حرفی رو ! یه دوست دارم به اسم احسان ، خدائی تو رفاقتت با اینکه چیزی از خودش نداره واسم کم نگذاشته ! یه دوست دیگه داشتم به اسم پدرام ، خیلی روزای خوبی داشتیم ! دوست دیگم ایمان و بعدشم دوست دیگم آریا ! چند نفر بودیم ! البته آریا نبود اون قدیما ، پدرام بود و احسان و ایمان و من ! با هم بودیم همیشه ، تا اینکه پدرام رفت مشهد واسه کار ! احسان هم دانشگاه تبریز قبول شد ، ایمان و من موندیم ! به پدارم از چشمام هم بیشتر اعتماد داشتم ، با هم بده بستون مالی زیاد داشتیم ! دنبال لپ تاپ بودم ، با پدرام مشورت کردم ، مدلش و اینا رو انتخاب کردم و بهش گفتم ! من عادت داشتم کلاً هر چیزی می خواستم بخرم نه چک و نه قصدی ؛ پول رو کامل واسه پدرام فرستادم ! یک میلیون و سیصد هزار تومان ، دادم بهش واسم لپ تاپ بخره و بفرسته ! یک هفته ، دو هفته ، یک ماه ، دو ماه و در آخر چهار ماه گذشت ! می دونین چی شد ؟ پولم رو دیگه نداد ! فک کنین من چقدر احمقم که اینقدر راحت اعتماد کردم به یکی ، اما خب مثلاً رفیقم بود ! با کلی زور و ... سیصد تومانش رو واسم فرستاده اما ... . بیخیال ، اون و دیگه دوست خودم نمی دونم ! آدمی که به رفیقش خیانت کنه انسان نیست ، کسی که بهش اعتماد کردم ، جواب اعتمادم رو اینطوری داد ! دوستام ترک و پرک شدن ، احسان تبریز ، ایمان درگیر درسش و مسابقات ، آریا هم که تا بچه ها هستن هست و دیگه پیداش نمی شه باز ! نه نه نه خیال نکنین فراموش کردم ! دو نفر توی زندگیم هستن که خدائی خیلی واسم مهمن ، اونام دم بریده و آبجی شنگول هستن ! البته اونام مشکلات خاص خودشون رو دارن اما خب من ... . بیخیال امشب می خوام فقط گله کنم و قرار شد حرف نزنین ! با تموم ممشکلاتی که سر راه رابطه ی من و دم بریده بود تا الان ساختم ! جواب SMS ندادناش به خاطر خانوادش ، بیرون نیومدنش و کم ، خیلی کم دیدنش ! انگشت شمار یک دسته ! اما موضوع خیلی مهمش که من رو داره داغون می کنه ، خستگی و خودشه ! کاراش ، درساش ، خانوادش و ...! منم دارم خسته می شم ! امشب به خدا از ساعت 9:30 رفتم بیرون تا ساعت 11 توی خیابون عین دیوونه ها هی با ماشین بالا و پائین می شدم ؟! واسه اینکه دل تنگگ یه نفر بودم که شاید اون اصلاً شاید به خودش نخواست زحمت بده حالم رو بپرسه ؟! با اینکه بود و سر می زد و بهش SMS داده بودم ؟! هر وقتم که می خوام حرف بزنم ...! اونم که اصلاً نمی تونم پیداش کنم و باهاش صحبت کنم ! دیگه خسته شدم ، امشب واقعاً بهم فشار اومده ! مثلاً امشب سالگرد شروع یه رابطه است واسه آشنائی اما می دونم حتی یادشم نمیاد ! دارم چی می گم ، واسه کی می گم ! شما هیچ کدومتون نمی تونین درک کنین واقعاً من چی می گم و دردی که توی دلمه چیه ! فک می کنین من کی ام ؟! شما از عشقی که به اون دارم چی می دونین ؟! خودشم هنوز باور نکرده جریان چیه ! دلم می خواد داد بزنم و بگم بابا من به خدا آدمم ، احساس دارم ، محبت می خوام ! منم احتیاجات خاص خودم رو دارم ! یکی نیست بهش بگه تو نمی دونی وقتی ناراحتی من چه دردی می کشم ، چه زجری می کشم وقتی تو یه جائیت درد می کنه یا اینکه ناراحتی و اعصابت خورده ! مگه منو می بینی ؟! بهت نگفتم اما الان می گم ، تو می دونی نزدیک 4 روزه من دوباره ریه هام مشکل پیدا کرده ؟! بهت گفتم هر وقتی که نفس می کشم قفسه سینه ام چه دردی و تحمل می کنه ؟! می دونم چون طولانیه نمیای نمی خونی ! بعضی وقتا حس می کنم دوستات بیشتر از من واست اهمیت دارن ! اگه اونا ... . بیخیال نمی خوام بگم ، نمی خوام حرفی بزنم که باز پشیمون بشم ازش ! تو چه می دونی وقتی دارم بهت می گم امیدم شدی یعنی چی ! اصلاً باورش می کنی ؟! می گم لااقب بگو دوست دارم اما می خندی و می گی نمی گم ! خدا هم که فقط من و داره دور خودم می پیچونه ، هیچی به هیچی ! می گم بابا می خوای به من بدیش بده ، چرا اذیتم می کنی اما جوابی نمی ده ! آبجی شنگولمم می گه بلد نیستی آهسته و پیوسته بری ! همش گاز دادی و الانم خسته شدی ! دیگه چقدر تحمل کنم ؟! کی می دونه من توی خانواده ام چه مشکلائی دارم ؟ کی می دونه هر حرفی که می زنم مورد سرزنش قرار می گیرم ؟! کی می دونه من با برادرم چه مشکلی دارم ؟! چرا هیشکیی به حرف من گوش نمی کنه ؟! چرا کسی نمی گه آئین دردت چیه آخه بدبـــــــــــــــــــــــــــخت ! اما بازم من باید خفه شم ... . زندگی عین دو تا دست گلوم رو گرفته ول نمی کنه ! نه ولش می کنه ، نه محکم تر فشارش می ده که بمیرم و خلاص شم ! بابا یا خفه ن یا ول کن چرا اینطوری می کنی با آدم ؟! سر کار می رم یه مشکلی دارم ، میام خونه یه مشکلی ، دانشگاه یه مشکلی ، بیرون یه مشکلی ! کی می گه من بی دردم ؟! چرا فک می کنین واستون می خندم و مسخره بازی در میارم من سر خوشم یا دیوانه آخه مردم ، چرا ؟! چرا نمیای بگی بمیــــــــــــــــر ؟! چرا نمیای بگی زندگی کن ؟! بابا منم آدمم ، آدم می فهمین چیه ؟! آدم یعنی شما ، یعنی مث شماها ! نکنه من آدم نیستم خودم خبر ندارم ؟! احساس ندارم و اینی که بهش می گم احساس واسم یه چیز ناشناخته است ؟! می گم کسی رو دوسش دارم یه چیز بی خوده ؟! خب یکی بیاد به من بگه و مشخصش کنه من چی ام آخه توی زندگی ؟! آخه نمی میرم و خلاصم نمی شم بدبختی ! هر کسی به یه نحوی به من یه نیش و کنایه می زنه ! کیه از من طرف داری کنه ؟! کسی هست ؟! مگه من با شما چه فرقی دارم آخه بنده های خدا ؟! هر کسی هر غلطی که دوس داره میاد می کنه بعد میاد راجع به منم قضاوت می کنه ! آخه بی شرفی که می ری هی با این دختر و اون دختر و پسر و فلانی ، آخه عوضی که هر روز سر از یه شهری از خوشی در میاری و ککتم نمی گزره توی دنیا چی می گذره و تو فقط فکر اینی که با کدوم دختر باشی ! عوضی ، آشغال ، روانی چرا میای راجع به من قضاوت می کنی ؟! من اصلاً خوب نه ، تو که خوبی می فهمی خوبی چیه ؟! ای خدا دیگه دارم قاطی می کنم ! داغوون شدم به خدا ، چرا آدم باید همیشه چون راستیشو بخوره ؟! من دارم فلک می شم ! باور کنین دارم فلک روزگار می شم ! دلم به خدا با همه بدی ها به یه چیزی خوشه ! دم بریده ام ، دلم به اون خوشه ! شما آخه از درد من چه می دونین ؟! از من چه می دونین ؟! من کی ام ؟! چی ام ؟! چیکاره ام ؟! کجا زندگی می کنم ؟! شما رو به خدا مردم ، نمی تونین دردی از من دوا کنین ، شما رو به خدا نمک رو زخمم نپاشین ! نمی دونین چیه ، قضاوت نکنین ! نمی شناسین ، نیاین به من بگین نه تو اشتباه می کنی ! به دلم مونده یه دفعه ها ، یه دفعه برگردین به من بگین نه این دفعه اشتباه اون بود ! بابا چرا همش بر می گردین به من گین چرا اینطوری کردی ؟! چرا نمی گین اون چرا اینطوری کرد ؟! تو رو خدا ...

واسه اون نوشت : دلم تو رو می خواد ! دوری داره اذیتم می کنه ، تحملم داره تموم می شه ...

پ.ن : ببخشید دوستای خوبم ...