خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

امروز تعطیله ؟

پرده اول ( داشتم می مردم ) : درود دوستای خوبم ، چه خبرا ؟ خوبین ؟ دلم واستون تنگ شده بود . آخه این مدت یه ذره مشکل داشتم ( روحی و اینا و کار ) . یه بلاهائی داشت سرم می اومد ، که سپاس ایزد بی انتها نگذاشت من بیچاره بشم . اگر اتفاقی می افتاد دیگه باور کنین نمی دونستم باید چیکار کنم و چه تصمیمی بگیرم یا ... . در کل بخیر گذشت و همه چی درست شد ...

پرده دوم ( فلش زدن گوشیم ) : بهتون گفته بودم نوکیا 5800 دارم ؟ نگفته بودم ؟ خب الان گفتم دیگه . نزدیک 4 ماهی بود که رمز گوشیم رو گم کرده بودم و شکر خدا قبل اینکه یادم بره چی بود ، از حالت اینکه خودش خودکار قفل بشه برداشته بودم . چند روز پیش رفتم و گوشی رو فلش زدم . از یارو پرسیدم بروزرسانی هائی که روی گوشیم اینجام دادم از بین می ره ؟ گفت نه اما نرم افزار ها پاک می شه . هیچی فلش زد اما یه اتفاقی افتاد خودم توش موندم ... . وقتی گوشی کارش تموم شد داشتم روشنش می کردم نوشته بود زبان رو انتخاب کنین و در عین ناباوری پارسی توش ظاهر شده بود . خیلی جالب بود واسم . حالا بماند سوتی ها و خراب کاری هائی رو که کرده بودم وقتی گوشیم رو دادم فلش زدن . یه نمونش اینکه حافظه جانبی گوشی رو کردم جای سیم کارت اشتباهی . جونم بالا اومد تا درش آوردم ...

پرده سوم ( امروز روز تعطیل ) : نمی دونم چرا مدتیه از روز های تعطیل بیزار شدم و نمی تونم تحملش کنم . راستش رو بخواین روز های تعطیل تنها روزیه که نمی تونم با پرستو راحت صحبت کنم یا اینکه حتی بشه واسه چند ثانیه ببینمش . امروز تعطیله ، فردام تعطیله و ... . خیلی سخت شده این مدت حرف زدن باهاش و دیدنش . امتحاناش مث من هنوز تموم نشده و خیلی طول می کشه ! البته خوبه می تونیم برنامه ریزی کنیم همدیگه رو ببینیم اما خب بیچاره خسته می شه ؛ خیلی دلم واسش می سوزه . خیلی روی درسش و کاراش حساسه . خب دیگه دختره و این خصلت یه دختر خوبه ...

پرده چهارم ( کار ) : توی زمینه شغلی مشکلات زیادی دارم اما فعلاً نمی تونم حرفی بزنم و بزارین به موقعش در موردشون توضیح می دم . چون 20 تیر یه مجمع عمومی داریم و می خوایم توی اون مجمع مشکلات رو بیان کنیم . دعام کنین ...

واسه اون نوشت : زندگی دیروز واسم خیلی سخت شده بود . خیلی دوست دارم و خدا رو همیشه سپاس می گم که کنارم هستی ...

پ.ن : دوستای خوبم ، واسه بابای کرم خبیث دعا کنین ؛ بابای مث اینکه عمل قلب داشتن . از پروردگار بی نهایت واسه ی بابای کرمولیمون سلامتی و شادی رو خواستارم ...

نظرات 4 + ارسال نظر
x جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 http://neeknegar.blogfa.com/

درود ...
خداوندگار به به همه سلامتی بدهد ...
آمین ...
بدرود

سحر شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 http://www.majarahaye2girl.blogfa.com

سلام.ایشالله خدا بهش سلامتی بده.
من روزای تعطیل رو دوست دارم به شرطی که تنهاو بیکار تو خونه نشینم..این دوروز رو رفتیم دراسله.همونجا که سال قبل با دست شکته برگشتم.خوش گذشت ولی آخر راه دوساعت ژشت ترافیک شیرگاه معطل شدیم اعصابم خورد شد.شدید خسته شدم.وقتی رفتم خونه دامادمون گفت سالمی؟
کمبود خواب دارم منتظرم فقط برم خونه ناهار نخورده بخوابم.

درود
دیدین کرمولی مون اومده ؟ :D
منم بی کاری رو دوس ندارم و اعصابم رو بهم می ریزه !
این دو روز رو رفتم سر کار ؛ مامان و بابام و عمو هام رفته بودن روستا و کیف دنیا اما من رفتم سر کار ...
عجب داماد باحالی دارین :))
منم خیلی خسته ام اما خب دلم فقط می خواد پرستو رو ببینم و خستگیم در بره ...

سحر یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 http://www.majarahaye2girl.blogfa.com

سلام آره دیدم بدجوری شدید دیدم..
اومد وب دیگه خدا کنه بمونه باز جیم نزنه.
وای چرا نرفتین؟هواتون عوض میشد..منم دوست نداشتم اونجا برم ازمحلش خوشم نمیومد اما هم که جمعیتمون زیاد بود۴۳نفر..هم که جمعشون باحال بود رفتم..خواهرمو شوهرش رفتن محل خودشون اونجارو بیشتر دوست دارم اگه قرار دراسله نبود حتما میرفتم محل اونا...
آره دامادمون خیلی باحالا شب رو میان خونه ما تو اتاق من میخوابن من آواره میشم..خونه شون خیلی گرمه اما صبح تا برن سرکار خونه رو میذارند رو سرشون...وقتی والدین نباشن که دیگه هیچی...از مرز گذشته میشه..

خلال دندون یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 22:07

ایشالا باباش زودی خوب بشه
قالبت ویروسیه...ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

یعنی چی ؟ چطور ممکنه ویروسی باشه ؟ من که مشکلی ندارم باهاش :-S

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد