خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

بغض ...

چشم به راه کسی بودن آسان نیست ؛ دشواری ها باید دید تا یا پایدار باشی ، یا چشمت به جمالش روشن شود ...

چیدن اندوه از لب و چهره ، کار آسانی نیست ! چه دشوار خواهد بود خندیدن اجباری ...

دوست داری لب به سخن گشوده ، نهفته های دلت را بیرون بریزی ... اما آنکه باید بشنود ... نیست ...

دل هوای بودن او را کرده ؛ اما باز هم نیست ... چرا ؟!

دست های پنهانی گلویم را ناجوانمردانه می فشارند ؛ این دست ها همان بغض نهفته است که ماه هاست مرا درگیر خود دارد !

خدایا ، اگر خدائی ، اگر من بنده ات هستم پس چرا من را نمی بینی ؟

دلم برای کسی تنگ شده ؛ چرا ؟ من ... نمی دانم چه کنم ....

کوتاهی نکردم ، آزار نرساندم ، تلاش کردم ، دوست داشتم ، عشق ورزیدم ، پویا بودم ، از خود هم نیز می گذشتم !

دنیای من بود ، عمر من بود ... هست ... هست ... هست ...

چه کنم ؟ نمی دانم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم گل چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 http://khanomgol83.blogfa.com

سخته و هیچ حرفی برای گفتن نیست!

یکی اومد و نصیحت نکرد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد