خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

امروز چرا اینطوری شد ؟!

اگفتم ، امروز جلسه بود با استاندار ...

اما متاسفانه نتونستم برم ، و بهتر شد که نرفتم

البته از صبح خیلی به خودم رسیده بودم ( سوء تفاهم نشه ، من همیشه به خودم می رسم اما این دفعه خیلی بیشتر )

اما اصل این همه دردسر فرداست ، 26 آذر ماه آغاز هفته حمل و نقل

فردا شب نتیجه همه زحماتمون ایشالله باید ثمره بده

دعوتنامه ها رو برای مسئولین فرستادیم و ایشالله بتونیم خوب ازشون پذیرائی کنیم و شبی به یاد موندنی در حمل و نقل استان بشه

خیلی واسش تدارک دیدیم ، و بخش مسافر که ما مسئولاش هستیم خیلی تلاش کردن ...

خدا قوت ...

امروز عجب روزی بود

وای که امروز عجب روزی بود ، همه کار انجام دادیم ...

گرفتن دعوتنامه ها ، نوشتن اسامی مهمونا ، چاپ برگه برای روی هدیه ها و ...

بیچاره رئیسم امروز رفته بود دنبال خریدن هدیه و کاغذ کادو کردن اونا ...

اما خدا رو شکر تموم شد ، البته می شه گفت بیشتر کارا تموم شد

وای نمی دونین امروز وقتی دعوتنامه رو یکی از اون اشخاصی که توی برگزاری این جشن نقش داره خوند دید یه « الف » اضافه توی دعوتنامه هست و بیانش کرد ... خیلی ناراحت شدم

کارم خیلی شیک و سنگین بود و اون غلط ...

راستش دیشب که دادم واسه چاپ خوندم ولی به چشمم نیومد و امروز ...

البته اشکالی نیست کسی توجه نمی کنه زیاد که دقیقاً نزدیک بشه ببینه چیه ...

راستی از همه مهم تر برای من الان ، دیدار با استاندار و جشن شب 26 آذر ...

خدایا خودت بخیر کن ...

ایشالله هرچه با شکوه تر این جشن حمل و نقل برگزار بشه و نتیجه ببینیم ...

وای که چقدر خسته ام ، دوس دارم بخوابم اما ...

راستی متولدین روز 25 آذر ماه تولدتون مبارک ...

راستی عکس از دعوتنامه رو واستون می زارم که ببینین

...::: پیشاپیش 26 آذر ماه ، شروع هفته حمل و نقل به همه همکارانم مبارک :::...

پرسش : « من کیستم ؟! » ، پاسخ : « مجهول »

همش توی ذهنم این سوال رو مرور می کنم ، من کی ام ؟!

تا حالا جوابهای زیادی براش پیدا کردم ، اما دیدم با حرف هائی که بقیه می زنن فرق داره !

یکی می گه خوب ، یکی می گه بد ، یکی می گه متغیر ، یکی می گه غیر قابل پیش بینی !

اما خودم می گم مجهول ...

شخصیتم فرق می کنه ، اونطوری نیستم که خودم فکر می کنم !

وقتی کسی می گه خوب و هزار تعریف و تمجید ، توی فکر فرو می رم که چرا این نظریه رو نسبت به من داره !

یا کسی که می گه بد هستم و از گوشه کنار نداش به گوشم می رسه ، نمی دونم چرا می گه بدم ...

هر کسی توصیفی از من می کنه اما نمی دونم کدوم واقعیه و کدوم تظاهر !

برای ذهن خودم شدم معمای حل نشدنی !

چرا بقیه راحت منو شناخته شده تصور می کنن ؟!

به نظر خیلیا من آدم خیلی ساده ای به نظر میام و راحت می شه تشخیص داد که چه شخصیتی دارم ، پس چرا برای خودم ...

پرسش : « من کیستم ؟! » ، پاسخ : « مجهول » ...

دنیای وارونه ...

گاهی دلم هوائی می شه ، اینقدر سبک که منو می بره تو اعماق خیال

دنیائی که توش پر از محبت و عشق و صفاست

کسی واسه هوس دست کسی رو نمی گیره

کسی دل کسی رو نمی شکونه

همه همدیگه رو دوس دارن

توی اون دنیا حرفی از نامردی و بی معرفتی نیست ، حرفی از قتل و جنایت و دزدی و کشتن نیست

ابر قدرتی نیست که ظلم کنه و صدای ملّت ضعیف در نیاد

کسی نیست که خودشو حاکم دنیا بدونه ...

وای چه دنیای خوشگلی ...

یعنی ...

آخ دوباره با یه تلنگر از خواب بیدار شدم

وای صدای دعوا میاد ، آخ دو نفر دارن مشاجره می کنن ...

خدایا صدای گلوله اومد ، یکی توی خیابون کشته شد ...

بوم ... وای کدوم محله رو منفجر کردن

کمک ، صدای زجه یه مادر میاد در سوگ فرزندش

آخ چه دنیای بدی شده ، خیلی بد ...